حکایت سال ها قبل مردی سوار بر اسب به تعدادی سرباز برخور

#حکایت سال ها قبل، مردی سوار بر اسب به تعدادی سرباز برخورد که می کوشیدند کنده ی بزرگ درختی را از جایش بکنند و موفق نمی شدند. سر جوخه ای نیز به آن سربازان که تقلا می کردند، می نگریست. سوار از سرجوخه پرسید که « چرا به آن ها کمک نمی کنی؟» سرجوخه جواب داد:« من فرمانده هستم و باید فقط دستور بدهم.» سوار پیاده شد و به کمک سربازان شتافت. با کمک او درخت از جایش کنده شد. مرد بلافاصله بر اسبش سوار شد و به سوی سرجوخه رفت و گفت:” دفعه ی دیگر که سربازانت به کمک نیاز داشتند، برای فرمانده کل پیغام بفرست.» بعد از این که مرد آنجا را ترک کرد، سرجوخه و افرادش متوجه شدند که ان سوار، فرمانده کل قوا،بوده است.
نکته: تواضع و فروتنی پایه ی هر نوع پرهیزگاری و نشانه ی بزرگی است.
تواضع و فروتنی صادقانه، جاذبه دارد؛ اما فروتنی دروغین دافعه دارد.
دیدگاه ها (۷)

#مدل #شینیون با #تزیین گل طبیعی و مصنوعی #مد #ایده #مدل_مو #...

#مدل #شینیون با #تزیین گل طبیعی و مصنوعی #مد #ایده #مدل_مو #...

یک معلم بازنشسته مسن به دیدن پسرش به آمریکا رفتپسر یک نشان ک...

#ضرب_المثل #اصطلاح_کلاهش_پشم_ندارد یعنی از او نباید ترسید، ...

چند پارتی (جونگ کوک و ات):part4

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط