منم آن کس که دارد عکس هایت را خودت را نه

منم آن کس که دارد عکس هایت را، خودت را نه
و حتی می چِشَد طعم صدایت را، خودت را نه
منم آن کس که میدانی نیازی نیست بنویسد
که از خود بیشتر دارد هوایت را، خودت را نه
همان مَن که در پهلوش احساسِ تو می پیچَد
ولی دارَد کنارِ خویش جایَت را، خودت را نه
برایِ درکِ غم هایَم خدا هم کاشکی می شد
بگیرد از دلم درد و بلایت را، خودت را نه
چه می خواهی مگر از جانِ خسته و تنها
که دارَد در دلِ خود ادعایت را، خودت را نه
چرا پا می گذاری رویِ قلبی سخت وابسته
بِکِش از این دلِ وامانده پایت را، خودت را نه
تو هم یک روز می آید که دلتنگَش شوی، آری
دیدگاه ها (۱۴)

نمی‌دانی که یک روزت شود یک سال یعنی‌چه؟خیال آسوده کِی می‌دان...

از کلّ این جهان اگر او تاب می بَرَدمی آید و دوباره من را خوا...

‍ سلام ای خنده هایت مرهمی بردرد ِ بیماربدون ِ تو ، اسیر درد ...

ز فکرت تا سحر جانا، خدا داند که بیدارممن از درد ِ جدایی‌ها پ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط