رابرتاوه واو آلینای خواننده

رابرت: «اوه... واو... آلینای خواننده...»
آلینا: «تو و من می‌دونیم که من واقعاً کی هستم...»
رابرت: «من فکر می‌کنم که تو هرچیزی که بخوای می‌تونی باشی.»
آلینا: «شاید توی دنیای تو، رابرت. توی دنیای من واقعاً همچین چیزی اتفاق نمی‌افته.»
رابرت: «دنیاتو عوض کن.»
دیدگاه ها (۱)

آدمها فکر می کنند اگر یک بار دیگر متولد شوند جور دیگری زندگی...

بالاخره در زندگی هر آدمی ،یک نفر پیدا می شود که بی مقدمه آمد...

ﺑﮕﺬﺍﺭ ﺻﺒﺤﻢ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻧﺎﻡ ﺗﻮ ﺑﯿﺎﻏﺎﺯﻡﺗﺎ ﭘﺮیشاﻧﯽ ﺩﻭﺷﯿﻨﻢﺍﺯ ﯾﺎﺩ ﺑﺮﺩﻩ ...

ما از وحشت فراموش کردن دیگران است که عکس آنها را به دیوار می...

black flower(p,227)

پیام های دیشب چان تو بابل💔واو باز اتفاق افتادباید درباره‌اش ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط