داستانمهدوی

#داســـتان.مهدوی
#داستـان_مهـــــدوے

مرحوم فشندی تهرانی می گوید: «در مسجد جمکران اعمال را به جا آورده، به همراه همسرم برمی‌گشتم .در راه، آقایی نورانی را دیدم که داخل صحن شده، قصد دارند به طرف مسجد بروند. با خود گفتم: این سید در این هوای گرم تابستان تازه از راه رسیده و [حتماً] تشنه است. به طرف سید رفتم و ظرف آبی را به ایشان تعارف کردم. [سید ظرف آب را گرفت و نوشید] و ظرف آن را برگرداند در این حال عرضه داشتم: آقا شما دعا کنید و فرج امام زمان را از خدا بخواهید تا امر فرج ایشان نزدیک شود! ایشان فرمودند: «شیعیان ما به اندازه‌ی آب خوردنی، ما را نمی‌خواهند، اگر بخواهند، دعا می‌کنند و فرج ما می‌رسد». این سخن را فرمود و تا نگاه کردم کسی را ندیدم. فهمیدم که وجود اقدس امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) را زیارت کرده‌ام و حضرتش، امر به دعا کرده است»

منبع:احمد قاضی زاهدی/جلد 1/ صفحه 155
~~~~~~~~

https://telegram.me/akhare_zaman
⛅ ️ أللَّھُمَ عـجِـلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج ⛅ ️
دیدگاه ها (۲)

بر چهره دلربای مهدی صلوات بر خنده دلگشای مهدی صلوات ما ر...

https://telegram.me/akhare_zaman

ویرانه نه آنست که جمشید بنا کرد ویرانه نه آنست که فرهاد فرو...

قـطـعـه گـم شده ای از پـر پـرواز کـم است یـازده بــار شمـرد...

مکاشفه شیخ جعفر مجتهدی ( ره ) و دیدن صحنه هجوم به خانه امیرا...

رهبر انقلاب سید خراسانی نیستند چون سید خراسانی از افغانستان ...

🔑 اسم اعظم را برای خواسته‌های کوچک خرج نکن... این امتحان ایم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط