آه

آه!
رهرو که تماما ز خوشی هایش گفت؛
جرس و دختر و یاقوت انار،
و شکوفا شدن پاییزی،
به تلالوی بهار!
حال گشته ز پریشانی این فصل خزان
چو مسافر و غریبی که سرش رفته کلاه!
آه و آه...
دیدگاه ها (۱)

‌‌دلَم به عَظمِت باران برایَت دِلتنگی میکند...!امروز عَجیب.....

در عشق،باید درد دوری کشیدغمِ یار خُوردترسِ رقیب داشتترس بی م...

There's always someone Who cares for you Without your knowle...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط