اگر مستضعفی دیدی
اگر مستضعفی دیدی
ولی از نان امروزت به او چیزی نبخشیدی
به انسان بودنت شک کن
اگر چادر به سر داری
ولی از زیر آن چادر به یک دیوانه خندیدی
به انسان بودنت شک کن
اگر قاری قرآنی
ولی در درکِ آیاتش دچارِ شک و تردیدی
به انسان بودنت شک کن
اگر گفتی خدا ترسی
ولی از ترس اموالت تمام شب نخوابیدی
به انسان بودنت شک کن
اگر هر ساله در حجّی
ولی از حال همنوعت سوالی هم نپرسیدی
به انسان بودنت شک کن
اگر مرگِ مرا دیدی
ولی قدرِ سَری سوزن ز جای خود نجنبیدی
به انسان بودنت شک کن
مریم نیکوبخت
ولی از نان امروزت به او چیزی نبخشیدی
به انسان بودنت شک کن
اگر چادر به سر داری
ولی از زیر آن چادر به یک دیوانه خندیدی
به انسان بودنت شک کن
اگر قاری قرآنی
ولی در درکِ آیاتش دچارِ شک و تردیدی
به انسان بودنت شک کن
اگر گفتی خدا ترسی
ولی از ترس اموالت تمام شب نخوابیدی
به انسان بودنت شک کن
اگر هر ساله در حجّی
ولی از حال همنوعت سوالی هم نپرسیدی
به انسان بودنت شک کن
اگر مرگِ مرا دیدی
ولی قدرِ سَری سوزن ز جای خود نجنبیدی
به انسان بودنت شک کن
مریم نیکوبخت
۱.۶k
۰۳ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.