پارت دوم
پارت دوم
جیمین : ات عزیزم همه چیز حل کردم حالا دیگر هیچ مانعی سر راه عش*قمون وجود ندارد ، عزیزم ، نفسم ، وجودم ، دلیل زندگیم از اینکه تنهات گذاشتم واقعا پشیمونم میشه منو ببخشی
دختر طاقت دیدن ناراحتی پسر نداشت از یک طرفی قلبش بی طاقت دلتنگ عشق*ش بود از طرفی مغزش فرمان می داد این همون شخص همونی که تنهات گذاشت و یکسال تمام مانند مرده های متحرک زندگی کردی
بین دوراهی قلب و مغزش بود تا اینکه بلاخره حسش بر عقلش پیروز شد
پسر که دیگر به کل امیدش از دست داده بود با حرکتی که دختر کرد یک لحظه خشکش زد اما ثانیه ای نگذشت که هم*راهی کرد ، هردو هم*راهی می کردن با تمام وجودشون هم*راهی می کردن و با اشتیاق همو می بو*سیدن
جیمین : حالا منو بخشیدی
ات : مگه میشه نبخشمت
جیمین : دلم برات تنگ شده بود ، خیلی دوس*ت دارم
ات : منم عش*قم ، منم خیلی دوس*ت دارم
حالا هردو خوشحال دست تو دست هم راهی خونه شدند
پایان
جیمین : ات عزیزم همه چیز حل کردم حالا دیگر هیچ مانعی سر راه عش*قمون وجود ندارد ، عزیزم ، نفسم ، وجودم ، دلیل زندگیم از اینکه تنهات گذاشتم واقعا پشیمونم میشه منو ببخشی
دختر طاقت دیدن ناراحتی پسر نداشت از یک طرفی قلبش بی طاقت دلتنگ عشق*ش بود از طرفی مغزش فرمان می داد این همون شخص همونی که تنهات گذاشت و یکسال تمام مانند مرده های متحرک زندگی کردی
بین دوراهی قلب و مغزش بود تا اینکه بلاخره حسش بر عقلش پیروز شد
پسر که دیگر به کل امیدش از دست داده بود با حرکتی که دختر کرد یک لحظه خشکش زد اما ثانیه ای نگذشت که هم*راهی کرد ، هردو هم*راهی می کردن با تمام وجودشون هم*راهی می کردن و با اشتیاق همو می بو*سیدن
جیمین : حالا منو بخشیدی
ات : مگه میشه نبخشمت
جیمین : دلم برات تنگ شده بود ، خیلی دوس*ت دارم
ات : منم عش*قم ، منم خیلی دوس*ت دارم
حالا هردو خوشحال دست تو دست هم راهی خونه شدند
پایان
- ۱۳.۱k
- ۱۹ اسفند ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط