هیچ کس به قدر ِتو چشمهای منو قشنگ نمی دید. انگار قبل از ا

هیچ کس به قدر ِتو چشمهای منو قشنگ نمی دید. انگار قبل از اون آخرین بار، کسی من رو اونجوری ندیده بود. و بعد از اون هم نخواهد دید.
دوست ندارم برگردم اونجا. چون تو دیگه اونجا نیستی. در واقع هیچ جا نیستی. تو توی درخت هایی...و در باد... و در بوی رطوبت. تو برای من یه جای خیلی دوری... لا به لای درخت های جنگل... توی یه کلبه ی چوبی... توی گرمای بخاری هیزمی... تو خیلی دوری. اونقدر دور که تموم نمیشه... و تو تموم نمی شی.