: *ترجمه لایو جین:
دیروز حمل مشعل رو انجام دادم و اونا هم اینا رو به من دادن تقدیرنامه ی طلایی و حلقه طلایی این چیزیه که بین مشعله و دادنش به من
-
جین: خیلی ممنونم که این همه آرمی ها و فن ها اومدن اونجا و این برای من نقطه ی قوت بود که آرمی هامون هم اونجا بودن و از من حمایت کردن، تونستم ارمی های زیادی رو ببینم و این به من قدرت داد
-
جین: در کل خوشحالم چون تونستم به خوبی جمع و جورش کنم. از شماها خیلی سپاسگزارم که به من فرصتی برای انجام کاری دادین که تبدیل تجربه ای میشه که فقط یک بار در زندگی میشه انجامش داد
-
جین: در حال حاضر در حال آماده سازی آلبوم و ضبط هستم و جلسات زیادی برگزار میکنیم و برنامه ریزی می کنیم که کدوم جهتی بریم
*˙☆: *جین: می خواستم بدوم، اما برای هر نفر زمان مشخصی برای مشعل تعیین شده است، بنابراین راه رفتم 1.5 کیلومتر پیاده روی بود و سنگین نبود و خیلی گرم هم نبود اما یکمی طولانی تر از حد انتظار بود، نمی دونستم چجوری حالات صورتم رو نشون بدم، میخواستم لبخند بزنم ولی خب یکم اضطراب داشتم
-
جین: وقتی گفتم آلبوم منتشر می کنم، آهنگ های زیادی به دستم رسید. چند نفر بودن... 4000؟ 5000؟ از من پرسیده شد که اهنگی رو دوستش دارم یا نه
-
جین: اخیراً بیشتر فقط کار می کنم و چیزایی وجود دارن که منتشر نشدن، بنابراین مطمئن نیستم در حال حاضر در مورد چی صحبت کنم. هممم در مورد چی صحبت کنم اوه، عکسهای دابلیو کره منتشر شد. فکر میکنم 60 تا 70 درصد از کاری که قصد انجامش رو داشتم انجام دادم تا الان
*
: *از روزهای سربازی اش میگه
🐹: اونا واقعاً منو دوست داشتن، نمی دانم اطلاعی ندارم اگه برگردم بازم منو دوست دارن؟!
🐹: احتمالاً این اتفاق بیوفته، ، درسته؟
🐹: چون بالاخره منم*
: *🐹: آهنگ من خوبه. مدتی طول کشید تا اونو پیدا کنم به محض اینکه سربازی رو ترک کردم ... اولین کار ملاقات با هوادارا بود ... و بعدش کار روی آلبوم شروع شد.**🐹: کمپانی به من گفت بد و بی راه نگو. من نمیگم~ (شخصیت می میره)آاااااا*
یه جایی میخواست بگه شیباا اونم نگفت چون کمپانی گفته بود داشت بازی میکرد و کمی، هم حرف زد
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.