بسم الله الرحمن الرحيم
بسم الله الرحمن الرحيم
کلید فهم قرآن، عشق است نه ذهن :
زبان قرآن، زبان عشق است. آن که بخواهد به عمق آن رود باید زبان عشق را بداند. و زبان عشق را کسی می داند که از مرحله ذهن بشری عبور کرده باشد. آنها که میخواهند قرآن را با ذهنشان بفهمند، تنها به ذهنشان می رسند نه به عمق آن. و اتفاقاً دردسرهای بزرگ را در طول تاریخ همین اصحاب ذهن به وجود آورده اند. فرقه سازی ها ومکتب سازی های رنگارنگ، کار اصحاب ذهن است.
این همه جنایت ها و خونریزی ها و ویرانی ها که در جهان می بینی، کار برداشت های ذهنی است. حال آنکه قرآن یک کتاب فراذهنی است. بر آمده از اعلی مرتبه وجود است.
وقتی ذهن محدود بشری خود را به دور انداختی، وقتی از شرّ برداشت هایت خلاص گردی، وقتی بسیط و پذیرا شوی، تازه با قرآن هماهنگ شده ای.
تازه اذن ورود به معانی بلند و آگاهی های لطیف آن را یافته ای. قرآن نه بر پایه منطق ارسطوست و نه بر اساس منطق علمی استقرائی بیکن است، و نه هیچ منطق ذهنی دیگر. قرآن، کتاب سلوک است. راه از اسفل به اعلی رفتن است. از نفرت به عشق رسیدن است.
ای دوست، زبان عشق، زبان ایمان است و قرآن، کتابی بر پایه ایمان است. فراتر از قیاس و استقراست. قرآن سخنی برآمده از کُنه هستی است و کُنه هستی، سرچشمه عشق و رحمت است. و عشق و رحمت، منطق خود را دارد، منطقی زنده و سرشار از خیر که به فرمول در نمی آید و تنها با تسلیم محض تو فهم می شود. این منطق برای ذهن، قابل تعریف نیست زیرا محدود نیست و همواره فراتر از چنگ توست. زبان عشق اینگونه است.
کلید فهم قرآن، عشق است نه ذهن :
زبان قرآن، زبان عشق است. آن که بخواهد به عمق آن رود باید زبان عشق را بداند. و زبان عشق را کسی می داند که از مرحله ذهن بشری عبور کرده باشد. آنها که میخواهند قرآن را با ذهنشان بفهمند، تنها به ذهنشان می رسند نه به عمق آن. و اتفاقاً دردسرهای بزرگ را در طول تاریخ همین اصحاب ذهن به وجود آورده اند. فرقه سازی ها ومکتب سازی های رنگارنگ، کار اصحاب ذهن است.
این همه جنایت ها و خونریزی ها و ویرانی ها که در جهان می بینی، کار برداشت های ذهنی است. حال آنکه قرآن یک کتاب فراذهنی است. بر آمده از اعلی مرتبه وجود است.
وقتی ذهن محدود بشری خود را به دور انداختی، وقتی از شرّ برداشت هایت خلاص گردی، وقتی بسیط و پذیرا شوی، تازه با قرآن هماهنگ شده ای.
تازه اذن ورود به معانی بلند و آگاهی های لطیف آن را یافته ای. قرآن نه بر پایه منطق ارسطوست و نه بر اساس منطق علمی استقرائی بیکن است، و نه هیچ منطق ذهنی دیگر. قرآن، کتاب سلوک است. راه از اسفل به اعلی رفتن است. از نفرت به عشق رسیدن است.
ای دوست، زبان عشق، زبان ایمان است و قرآن، کتابی بر پایه ایمان است. فراتر از قیاس و استقراست. قرآن سخنی برآمده از کُنه هستی است و کُنه هستی، سرچشمه عشق و رحمت است. و عشق و رحمت، منطق خود را دارد، منطقی زنده و سرشار از خیر که به فرمول در نمی آید و تنها با تسلیم محض تو فهم می شود. این منطق برای ذهن، قابل تعریف نیست زیرا محدود نیست و همواره فراتر از چنگ توست. زبان عشق اینگونه است.
۳۹۵
۱۲ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.