مثل تو... مثل دستهایت... بی خودی سردم
مثل تو... مثل دستهایت... بیخودی سردم
دیگر جوابم کرده حتا قرص سردردم
دوزاریام از شاخهها افتاد؛ پاییز است!
پشت چراغ زرد ماندم یا خودم زردم؟
شاعر صدایم میکنند، اما نمیدانند
حتا به فصل سرد هم ایمان نیاوردم
عاشق شدیم و بیخودی مشکل تراشیدیم
حافظ به من میگفت... "من" باور نمیکردم
میخواستم بگریزم از رویای آغوشت
از گریه روی شانههایت سر درآوردم
اول تو از اینجا برو، قول شرف با من
هر روز دنبال تو... نه! دور تو میگردم
دیگر جوابم کرده حتا قرص سردردم
دوزاریام از شاخهها افتاد؛ پاییز است!
پشت چراغ زرد ماندم یا خودم زردم؟
شاعر صدایم میکنند، اما نمیدانند
حتا به فصل سرد هم ایمان نیاوردم
عاشق شدیم و بیخودی مشکل تراشیدیم
حافظ به من میگفت... "من" باور نمیکردم
میخواستم بگریزم از رویای آغوشت
از گریه روی شانههایت سر درآوردم
اول تو از اینجا برو، قول شرف با من
هر روز دنبال تو... نه! دور تو میگردم
۱.۷k
۰۴ شهریور ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.