مرا ببر

مرا ببر
به همان روز
همان ساعت
و همان خیابان
که تو عابر بودی
و من
ناشناس...
بار دیگر
برگرد و نگاهم کن
این
آخرین تصویری ست که از تو
به یاد دارم‌‌.‌..
دیدگاه ها (۴)

تو می گذری…من می گذرمتو از من – من از دلتو می خندی…من می خند...

تمام فنجان های قهوه دروغ می گفتندتو بر نمی گردی !

مشتاک ابکثر های المسافاتمابینک حبیبی وبین العیونواسحل بالدمع...

دلتنگیعین آتش زیر خاکستر استگاهی فکر میکنی تمام شدهاما یک دف...

من ، عاشق تو شده ام . خود من هم دیگر چیزی به جز خود تو نیستم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط