قهوه که میخوری

قهوه‌ که‌ می‌خوری‌!
به‌ من‌ گوش‌ بده‌!
شاید دیگر با هم‌ قهوه‌ نخوریم‌ و
فرصتی‌ نداشته‌ باشیم‌،
برای‌ گَپ‌ زدن‌!

نه‌ از تو چیزی‌ می‌گویم‌،
نه‌ از خودم‌ !
ما شمالی‌ترین‌ نقطه‌ی‌ عشقیم‌!

دو سطرِ حاشیه‌نویسی‌ شُده‌ با مِداد!

درباره‌ی‌ چیزی‌ بزرگ‌تر و پاک‌تر از من‌ و تو
حرف‌ می‌زنم‌!
عشق‌،
شاپرکی‌ آمده‌ از بهشت‌ بود،
بر شانه‌هامان‌ نشست‌ و ما پَراندیمش‌!

ماهی‌ مطّلایی‌ بود آمده‌ از دریا،
ما لِه‌اَش‌ کردیم‌!

ستاره‌یی‌ آبی‌ بود که‌ سوزاندیمش‌!
دیدگاه ها (۱)

من در کنار تــــــــــــوبه آرامش میرسم و آنجا که هیچ کس به ...

گـرچـــــه ...؟ برایــت هرگــــز .... عاشـقانـــه...

غیر ممکنه که بتونی عشق منو اندازه بگیری، توضیح بدی، بشمری یا...

طبیعت هنگامی زیبا است که در ما همان تأثیر هنر را نداشته باشد...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط