روی لبهای تو لبهای کسی جا مانده

روی لبهای تو لبهای کسی جا مانده
روی این شهد عسل، طعم گسی جا مانده

نکن انکار و نیا سوی من و بوسه نخاه
در نفسهای تو هرم نفسی جا مانده

سهم عاشق شدنم حسرت آغوشت بود
آه از آغوش تو که در هوسی جا مانده

بیخیال من و پرواز، تو نفرین شده ای
در هوای پر و بالت قفسی جا مانده

کوچ کرده ست بهار و همه جا خش خش برگ
از گل سرخ فقط خار و خسی جا مانده

گریه کردم که تو پیدا شوی و.. یافتمت
بر دلت حیف سرانگشت کسی جا مانده

"شهراد میدری"
دیدگاه ها (۱)

‌⇦مثــــل آدمــــے شـدم ڪہ ...↯✖ هیــچ چیــزیــو تجربـه نکر...

زَخـمی کِـه اَز عَصَـب بِگـذَرـه دیگِـه دَرد نَـدارِه .

با همین دست، به دستان تو عادت کردماین گناه است ولی جان تو عا...

بیشترین جایی که بودم... تو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط