- حقیقتِ تلخیه ولی باید گفت
- حقیقتِ تلخیه ولی باید گفت
یه سری آدما میان تو زندگیت که براشون از همه چیت میزنی و تا اونجایی که بتونی براشون میذاری.
حالشونو خوب میکنی تو تنهاییاشون همیشه حضور داری و موقعی که
درختِ ناامیدی شون دم دمای خشک شدنه تو بهشون میرسی و آب میدی که مبادا از دست برن و از دستشون بدی.
موقعی که این درختشون جون گرفت و یکمی تونستن رو پای خودشون وایسن و سرحال شدن دو راه داره:
یا همراهت میمونن و قدرتو میدونن و با احدی عوضت نمیکنن و پا به پا تا آخر باهات میان
یا یکی ازین روزای خدا درست لحظه ای که فکرشو نمیکنی و انتظار نداری هوا ورشون میداره و میرن.
اونجاست که "رحم" رو از لغت نامهی زندگیت حذف میکنی و واسه همه آدمایی جدیدی که قراره در آینده باهاشون روبهرو شی گارد میگیری که باز ضربه نخوری!
شروعِ یک شَکِ همگانیِ حاصل شده از یک شوک!
_سفیدک کمی آشفته
یه سری آدما میان تو زندگیت که براشون از همه چیت میزنی و تا اونجایی که بتونی براشون میذاری.
حالشونو خوب میکنی تو تنهاییاشون همیشه حضور داری و موقعی که
درختِ ناامیدی شون دم دمای خشک شدنه تو بهشون میرسی و آب میدی که مبادا از دست برن و از دستشون بدی.
موقعی که این درختشون جون گرفت و یکمی تونستن رو پای خودشون وایسن و سرحال شدن دو راه داره:
یا همراهت میمونن و قدرتو میدونن و با احدی عوضت نمیکنن و پا به پا تا آخر باهات میان
یا یکی ازین روزای خدا درست لحظه ای که فکرشو نمیکنی و انتظار نداری هوا ورشون میداره و میرن.
اونجاست که "رحم" رو از لغت نامهی زندگیت حذف میکنی و واسه همه آدمایی جدیدی که قراره در آینده باهاشون روبهرو شی گارد میگیری که باز ضربه نخوری!
شروعِ یک شَکِ همگانیِ حاصل شده از یک شوک!
_سفیدک کمی آشفته
۳۶.۴k
۲۵ مهر ۱۴۰۱