تو

تو...
یک‌ مثنوی در دهانِ مولانا
یک‌ قونیه زیرِ قدومِ شمس
آشنا و صمیمی؛
چون شبنم با گونه‌ی داوودی
و چنان از تو گفتنم زیباست
که شعر معنی‌اش کنند دِگران!
زیبایی و دوستت‌ دارم‌هایم
به گوش‌هایت می‌آیند
چون انتظار به پنجره!
زیباترینی
و در شعرترین حالتِ ممکنِ زنی،
که چنان میداند شعر را
که گویی هزار سال پیش،
از شعری زاده شده که شاعرش را با خود به عشق‌آباد بُرده‌ست نسیمی!
دوستت دارم‌هایت اکسیرِ حیات بخشی‌ست
که می‌دارَدَم جاودان!
که می‌بخشَدَم نفس!
من زنده‌ام از تو!

#حامد_نیازی
دیدگاه ها (۱)

آرامش را از کودکان بیاموزیدببینید که چگونهدر همان لحظه‌ ای ک...

خدایا یکی ازینا پلیز 😍 😍 😍 😍

آدمی با بهانه های کوچک است که زنده میماند؛عطری،پیراهنی،امیدِ...

من؛صدای وزش ماده را می شنومو صدای باران را رویپلک تر عشق روی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط