ای کاش کودک بودم ...
ای کاش کودک بودم ...
دلم به شانه هایِ #بابا
و آغوشِ #مادر گرم بود ...
غمِ بزرگم ، اسباب بازیِ محبوبم بود ؛
که در چاهِ فاضلاب افتاد ...
و داغِ بی پایانم ؛
ماهیِ مرده ای بود ، که توی باغچه به خاکش سپردم ... !
کاش کودک بودم ...
و از فریب و بدی ها سر در نمی آوردم ،
گاهی نفهمیدن ؛
بزرگترین نعمت است ...
کاش دوباره کودک می شدم !
در روزگاری ؛
که شانه های مردانه هم زیرِ بارِ اندوه ، کم می آورد ...
خسته ام ...
خیلی خسته ...
مرا به کودکی ام برگردانید ... !
دلم به شانه هایِ #بابا
و آغوشِ #مادر گرم بود ...
غمِ بزرگم ، اسباب بازیِ محبوبم بود ؛
که در چاهِ فاضلاب افتاد ...
و داغِ بی پایانم ؛
ماهیِ مرده ای بود ، که توی باغچه به خاکش سپردم ... !
کاش کودک بودم ...
و از فریب و بدی ها سر در نمی آوردم ،
گاهی نفهمیدن ؛
بزرگترین نعمت است ...
کاش دوباره کودک می شدم !
در روزگاری ؛
که شانه های مردانه هم زیرِ بارِ اندوه ، کم می آورد ...
خسته ام ...
خیلی خسته ...
مرا به کودکی ام برگردانید ... !
۱.۷k
۱۲ شهریور ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.