..
..
_ آقا
_عزیزم
ای بابا....
_حضرت آقا،کجایی باز؟؟
بخدا بیایم و ببینم باز با ان دستگاه مسخره مشغول بازی کردنی نه من،نه تو!
_با شما بودم ها!
نمیشنوی،نه؟ باشد....تا دو روز از بوسه خبری نیست!
+جانم!
+امر!
+دستور!
+دور چشمانتان بگردم! تصدق نگاهتان! درد و بلایتان...
_کجایی؟
+صدایم زدید؟ فکر کنم سر کوچه فرودگاهی چیزی افتتاح کرده اند!
چه سر و صدای ست به جان خودم!
خب حالا،اخمهایش را!
_باشد تا به خدمتت برسم!
+خدمت از ماست!
_بگیر این پیراهن هایت را، اتو زده ام بگذار توی کمد!
+نوچ!
_بلهههه؟
+نمیبرم!
_چرا؟
+میشود هر کدام را یک بار بپوشی؟
_عجب....که چه بشود آن وقت؟
+خب که هر وقت میپوشمشان حس میکنم بغلت کرده ام،که عطرت را بگیرد!
که بدانند مال توام!
_شیرین زبانی میکنی که بوسه های از دست رفته را باز گردانی؟
+دیوانه!
_دیوانه نبودم که با توی دیوانه تر از خودم سر و کله نمیزدم!دستت را بده ببینم؟
+برای....
_بگیر این دو سه تا بوسه را بگذار گوشه ی لبت تا کارم تمام شود!
بی جنبه دو دقیقه ی دیگر بوسه ی خونت افت میکند باز....
+دیوانه!
_دیوانه نبودم که.....!
_ آقا
_عزیزم
ای بابا....
_حضرت آقا،کجایی باز؟؟
بخدا بیایم و ببینم باز با ان دستگاه مسخره مشغول بازی کردنی نه من،نه تو!
_با شما بودم ها!
نمیشنوی،نه؟ باشد....تا دو روز از بوسه خبری نیست!
+جانم!
+امر!
+دستور!
+دور چشمانتان بگردم! تصدق نگاهتان! درد و بلایتان...
_کجایی؟
+صدایم زدید؟ فکر کنم سر کوچه فرودگاهی چیزی افتتاح کرده اند!
چه سر و صدای ست به جان خودم!
خب حالا،اخمهایش را!
_باشد تا به خدمتت برسم!
+خدمت از ماست!
_بگیر این پیراهن هایت را، اتو زده ام بگذار توی کمد!
+نوچ!
_بلهههه؟
+نمیبرم!
_چرا؟
+میشود هر کدام را یک بار بپوشی؟
_عجب....که چه بشود آن وقت؟
+خب که هر وقت میپوشمشان حس میکنم بغلت کرده ام،که عطرت را بگیرد!
که بدانند مال توام!
_شیرین زبانی میکنی که بوسه های از دست رفته را باز گردانی؟
+دیوانه!
_دیوانه نبودم که با توی دیوانه تر از خودم سر و کله نمیزدم!دستت را بده ببینم؟
+برای....
_بگیر این دو سه تا بوسه را بگذار گوشه ی لبت تا کارم تمام شود!
بی جنبه دو دقیقه ی دیگر بوسه ی خونت افت میکند باز....
+دیوانه!
_دیوانه نبودم که.....!
۷۸۲
۱۲ اسفند ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.