.،
.،
میان من و تو
به همان اندازه فاصله هست
که میان ابرهایی که در آسمان و انسانهایی که بر زمین سرگردانند
شاید روزی به هم باز رسیم
روزی که من به سان دریایی خشکیدم و
تو چون قایقی فرسوده بر خاک ماندی
هر کس آنچه را که دوست دارد در بند میگذارد و هر زن مروارید غلتان خود را به زندان صندوقش محبوس میدارد
بگذار کسی نداند که
چگونه من به جای بوسیده شدن و نوازش شدن، گزیده شده ام!
بگذار هیچ کس نداند، هیچکس
و از میان این همه ی خدایان،
خدایی جز فراموشی بر این همه رنج آگاه نگردد . . *.،*
🌿
میان من و تو
به همان اندازه فاصله هست
که میان ابرهایی که در آسمان و انسانهایی که بر زمین سرگردانند
شاید روزی به هم باز رسیم
روزی که من به سان دریایی خشکیدم و
تو چون قایقی فرسوده بر خاک ماندی
هر کس آنچه را که دوست دارد در بند میگذارد و هر زن مروارید غلتان خود را به زندان صندوقش محبوس میدارد
بگذار کسی نداند که
چگونه من به جای بوسیده شدن و نوازش شدن، گزیده شده ام!
بگذار هیچ کس نداند، هیچکس
و از میان این همه ی خدایان،
خدایی جز فراموشی بر این همه رنج آگاه نگردد . . *.،*
🌿
۳.۷k
۱۶ بهمن ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.