تونبودی و به پاهای خدا افتادم

تونبودی و به پاهای خدا افتادم
دست بی رحم ترین ثانیه ها افتادم....
تو نبودی و تبِ فاصله ها پیرم کرد
عاشقِ شعر شدم،شعر زمینگیرم کرد....
مثنوی کردمت و شکر به جا آوردم
توی هر بیت فقط اسم تو را آوردم.....
آرزو کردمت و اشک نوشتم حالا
پای تو آب شده خشت به خشتم، حالا.....
قد ِیک خاطره گهگاه کنارم بِنِشین
نه عزیزم! خبری نیست،ازآن دور ببین

#love
دیدگاه ها (۲)

نه عاقدی در کار بود...نه خطبه ای...نه کاغذی امضا کردیم...نه ...

ای تلخ ترین خاطره از لحظه ی دیدار ای عشق ٬ ای خاطره ها خدا ن...

#love

جوگیرنشدم مد شده این جوری هاست.#love

#غمنامه‌ای‌برای‌طُ...گاهی شعر میخوانم ولی چه سود در خاطرم نم...

اولیم مافیایی که منو بازی داد. پارت۳۱

part³آنیا*وقتی زنگ خورد شونه ی دامیان و ول کردمحس عجیبی داشت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط