چند.پارتی
#چند.پارتی
#درخواستی
وقتی خواهر ناتنیشونی مامان باباتون𖥻 نیستن و همو دوست دارین و باهم اهم اهم میکنین و وسط اهم اهم میگی ،پوص........یمو لیس بزن 𖥻
𝙿𝚊𝚛𝚝⁴
ᨒᨓᨒᨓᨒᨓ
_ ...از دستم گرفت و گذاشت رو میز و دستمو گرفت و نشوندم...
𖥔هاهاها کردی رو پاش میشونمش، به همین زودی 😜𖥔
+ نشوندمش کنارم رو صندلی و بغلش کردم
*میقاممم😭*
+ خواهر کوچولوم شوخی کردم چقدر حساس شدی تو
_ متقابل بغلش کردم اون
✦ ִֶָ مکان امنم ִֶָ ✦بود * اسم فیکمون> *
_از از بغلش حس آرامش میگرفتن انگار نمیخواستم از بغلش بیام بیرون
_بعد چند مین از بغلش بیرون اومدم
_خب حالا اگ دوست داشتی بخور " حرصی"
+باشه کوچولو .. حرص نخور پوستت چروک میشه
_یاااا
+باشه باشه .... غلط کردم
_ * لبخند رضایت مندانه😌 *
+شروع کردیم به خوردن بعد رفتم ... رو بوس کردم * هار هار لپشو بوس کرد 🤣🤌🏻*
و ازش بابت ناهار خوشمزش تشکر کردم
و با کمک هم اونجا رو جمع کردیم
_نظرت چیه فیلمببینیم
+ام . فکر خوبه
+ترسناک
_عاشقانه
+ترسناک
_عاشقانه
+نکنه میترسی
_نع ..هه😏😔 " تک خنده "
+باشه پس بیا ترسناک ببینیم
_اوکی " مضطرب "
_وسطای فیلن بودین من متکا رو سفت بغلم گرفته بودم جناب جئون هم بردارم خاموش کرده بود که به قول خودش ترسناک تر بشه و جو خونه هم ترسناک بشه
_وای این پسر چرا نمیترسه فقط انگار داره یه فیلم کمدی میبینه و در کنارشم میلومبونه *میخوره *
_یهو ی موجود ترسناک اومد وسط و جیغ بلندی زدن و پریدم تو بغل کوک و سرمو گذاشتم رو سینش
+با جیغی که نایون زد ترسیدم .
+دیدم عین ی جوجه کوچولو خودشو تو بغلم قائم کرده ، فیلم رو استوپه زدم و منم بغلش کردم
+ " سر به سرش نمیزارم چون میدونم از الان میخواد پاچه بگیره "
+خواهر کوچولوم مگه نگفتی نمیترسی
_چرا ولی این زیادی ترسناک بود " گریه الکی "
+خبحالا دیگه نترس اون دیگه ی فیلم بود
_باشه بیا بریم بخوابیم
+فکر خوبیه
راوی عزیز : فکر میکنید چه اتفاقی میوفته
عامم نمیدونممم ... 🤭ولی حالا تو خماری بمونید 😊🥨
ادامه دارد ...«
خماری 😇🪽🍿
࣪⭑ ҂ ❙❘❙❚❙❘❙❙❚❙❘❙
چطور بود ؟! خوشحال میشم نظراتتونو بدونم
₍ᐢ..ᐢ₎
⋆ ׅ ࣪𓏲 ּ ֶָ⬩
#درخواستی
وقتی خواهر ناتنیشونی مامان باباتون𖥻 نیستن و همو دوست دارین و باهم اهم اهم میکنین و وسط اهم اهم میگی ،پوص........یمو لیس بزن 𖥻
𝙿𝚊𝚛𝚝⁴
ᨒᨓᨒᨓᨒᨓ
_ ...از دستم گرفت و گذاشت رو میز و دستمو گرفت و نشوندم...
𖥔هاهاها کردی رو پاش میشونمش، به همین زودی 😜𖥔
+ نشوندمش کنارم رو صندلی و بغلش کردم
*میقاممم😭*
+ خواهر کوچولوم شوخی کردم چقدر حساس شدی تو
_ متقابل بغلش کردم اون
✦ ִֶָ مکان امنم ִֶָ ✦بود * اسم فیکمون> *
_از از بغلش حس آرامش میگرفتن انگار نمیخواستم از بغلش بیام بیرون
_بعد چند مین از بغلش بیرون اومدم
_خب حالا اگ دوست داشتی بخور " حرصی"
+باشه کوچولو .. حرص نخور پوستت چروک میشه
_یاااا
+باشه باشه .... غلط کردم
_ * لبخند رضایت مندانه😌 *
+شروع کردیم به خوردن بعد رفتم ... رو بوس کردم * هار هار لپشو بوس کرد 🤣🤌🏻*
و ازش بابت ناهار خوشمزش تشکر کردم
و با کمک هم اونجا رو جمع کردیم
_نظرت چیه فیلمببینیم
+ام . فکر خوبه
+ترسناک
_عاشقانه
+ترسناک
_عاشقانه
+نکنه میترسی
_نع ..هه😏😔 " تک خنده "
+باشه پس بیا ترسناک ببینیم
_اوکی " مضطرب "
_وسطای فیلن بودین من متکا رو سفت بغلم گرفته بودم جناب جئون هم بردارم خاموش کرده بود که به قول خودش ترسناک تر بشه و جو خونه هم ترسناک بشه
_وای این پسر چرا نمیترسه فقط انگار داره یه فیلم کمدی میبینه و در کنارشم میلومبونه *میخوره *
_یهو ی موجود ترسناک اومد وسط و جیغ بلندی زدن و پریدم تو بغل کوک و سرمو گذاشتم رو سینش
+با جیغی که نایون زد ترسیدم .
+دیدم عین ی جوجه کوچولو خودشو تو بغلم قائم کرده ، فیلم رو استوپه زدم و منم بغلش کردم
+ " سر به سرش نمیزارم چون میدونم از الان میخواد پاچه بگیره "
+خواهر کوچولوم مگه نگفتی نمیترسی
_چرا ولی این زیادی ترسناک بود " گریه الکی "
+خبحالا دیگه نترس اون دیگه ی فیلم بود
_باشه بیا بریم بخوابیم
+فکر خوبیه
راوی عزیز : فکر میکنید چه اتفاقی میوفته
عامم نمیدونممم ... 🤭ولی حالا تو خماری بمونید 😊🥨
ادامه دارد ...«
خماری 😇🪽🍿
࣪⭑ ҂ ❙❘❙❚❙❘❙❙❚❙❘❙
چطور بود ؟! خوشحال میشم نظراتتونو بدونم
₍ᐢ..ᐢ₎
⋆ ׅ ࣪𓏲 ּ ֶָ⬩
۲۲.۹k
۲۶ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.