ندانستم تو هم چون من پریشانی و بی تابی
ندانستم تو هم چون من پریشانی و بی تابی
تو هم عاشق شدی و مثل من شبها نمی خوابی !
اگر چه نیستی؛ ردّ تو در چشمان من جاریست
شهابی بودی و رفتی ، نمی تابی و می تابی !
گلایه دارم از تو ،از خودم ،ازعشق،ازتقدیر !
گلایه از جهانی که پر است از عشق قلّابی
چگونه میشود از عاشقی دم زد ولی هرگز
ندانی عشق هم دارد علامتها و اسبابی !
نگاهت کی به من فهماند من را دوست میداری!
کجا حرفی زدی از عشق ای نیلوفر ابی !؟
کف دست خودم را بو نکرده بودم اخر که
تو دل گم کرده ای و هرگزت دیگر نمی یابی !
ای کاش این زمان برگردد انجا که
بسازم من بر آن تصویر تو از چشم خود قابی ،
من !!!!
همین هستم که میبنی
تو هم عاشق شدی و مثل من شبها نمی خوابی !
اگر چه نیستی؛ ردّ تو در چشمان من جاریست
شهابی بودی و رفتی ، نمی تابی و می تابی !
گلایه دارم از تو ،از خودم ،ازعشق،ازتقدیر !
گلایه از جهانی که پر است از عشق قلّابی
چگونه میشود از عاشقی دم زد ولی هرگز
ندانی عشق هم دارد علامتها و اسبابی !
نگاهت کی به من فهماند من را دوست میداری!
کجا حرفی زدی از عشق ای نیلوفر ابی !؟
کف دست خودم را بو نکرده بودم اخر که
تو دل گم کرده ای و هرگزت دیگر نمی یابی !
ای کاش این زمان برگردد انجا که
بسازم من بر آن تصویر تو از چشم خود قابی ،
من !!!!
همین هستم که میبنی
۹۷۲
۰۴ بهمن ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۴۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.