عقل از سرم پریده
عقل از سرم پریده .
حسود شده ام .
کمی هم حساس ...
شاید هم دیوانه .
که نکند دیر می آیی ، زود میروی .
که نکند خنده هایت ، نم اشک چشمانت .
وای کم محلی هایت .
یا شاید هم گاهی سکوتت
از دل بریدن باشد .
همه اش تقصیر توست .
عشق تو
پاک خیالاتی ام کرده .
مانده ام
نکند همه ی این بهانه ها
کار دستم بدهند.
میدانی
ساز زندگی که کوک باشد
با ریتم تمام موسیقی های
عا شقانه ی دنیا
این زن است که
با دستانش جادو میکند و
با بوسه هایش
به روزهایت روشنی می بخشد .
آذر فراهانی
برای آنکه خودش میداند
حسود شده ام .
کمی هم حساس ...
شاید هم دیوانه .
که نکند دیر می آیی ، زود میروی .
که نکند خنده هایت ، نم اشک چشمانت .
وای کم محلی هایت .
یا شاید هم گاهی سکوتت
از دل بریدن باشد .
همه اش تقصیر توست .
عشق تو
پاک خیالاتی ام کرده .
مانده ام
نکند همه ی این بهانه ها
کار دستم بدهند.
میدانی
ساز زندگی که کوک باشد
با ریتم تمام موسیقی های
عا شقانه ی دنیا
این زن است که
با دستانش جادو میکند و
با بوسه هایش
به روزهایت روشنی می بخشد .
آذر فراهانی
برای آنکه خودش میداند
- ۳.۸k
- ۰۳ مرداد ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط