تـا شمیـمِ نفست را ، نفـسی تـازه زدم
تـا شمیـمِ نفست را ، نفـسی تـازه زدم
عشق را بـا طپـشِ قلبِ تـو، اندازه زدم
نـاگهـان آمـدی از عطـرِ تنـت لـرزیدم
مثـلِ یک زلـزلـه ای لرزه به شیرازه زدم
طرحِ اندامِ تـورا دیدم و همچون پَـرگار
چرخشی را متـوالی بـه همین بازه زدم
تا به آغوشِ تو یک لحظه رسیدم، گویی
پـرچـمِ فتـحِ خـودم را، سـرِ دروازه زدم
دستِ معمارِ اَزل در بدنت مشهود است
شرمسارم که چرادست به این سازه زدم
عشقِ تو معجزه ای بود، که من عشقم را
گِره ای سخت بـه این عشقِ پُرآوازه زدم
چند صباحیست که ازعشقِ تو سرگردانم
عفو کن! حرفِ دلم را بـه تو من تازه زدم
عشق را بـا طپـشِ قلبِ تـو، اندازه زدم
نـاگهـان آمـدی از عطـرِ تنـت لـرزیدم
مثـلِ یک زلـزلـه ای لرزه به شیرازه زدم
طرحِ اندامِ تـورا دیدم و همچون پَـرگار
چرخشی را متـوالی بـه همین بازه زدم
تا به آغوشِ تو یک لحظه رسیدم، گویی
پـرچـمِ فتـحِ خـودم را، سـرِ دروازه زدم
دستِ معمارِ اَزل در بدنت مشهود است
شرمسارم که چرادست به این سازه زدم
عشقِ تو معجزه ای بود، که من عشقم را
گِره ای سخت بـه این عشقِ پُرآوازه زدم
چند صباحیست که ازعشقِ تو سرگردانم
عفو کن! حرفِ دلم را بـه تو من تازه زدم
۱.۲k
۰۹ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.