پارت64
#پارت64
#دخترکوچولویمن👧🏻💧
+ بیجا کردی بدون اجازه ی من رفتی دسشویی.....
انتظار داشتم بگه ببخشید ولی با بلبل زبونی گفت:
_ من کار بدی نکردم که شما بخاطرش دارین سرم داد میزنین ، دسشوییم داشت میریخت رفتم دسشویی
تو چند ثانیه تمام اجزای صورتشو وارسی کردم ؛ دیگه خبری از اون دختر ترسو تو چشماش نبود
انگار تازه داشت یخش آب میشد
با اینکه میدونستم راست میگه اما نمیخواستم بهش رو بدم ، باهمون اخمی که روی صورتم بود گفتم:
+ بشین تو ماشین
صندلی جلو نشست و بعد از اینکه کمربندمو زدم ماشینو روشن کردم
_ یه چیزیو فراموش کردیم
+ چه چیزیو؟؟
_ من هیچ کفشی ندارم ، همین یه جفته که دیگه پاره شده
به کفشاش نگاهی انداختم ، خیلی کهنه شده بودن!!! اصلا حواسم به این موضوع نبود ؛ برای مهمونیم نیاز داشت به یه جفت کفش مجلسی
+ تو مسیر یه جارو سراغ دارم کفش زنونه میفروشه ، همونجا میخریم
دنده زدم و به سمت کفش فروشی که میشناختم روندم....
وارد مغازه شدیم و به بهسا گفتم که روی صندلی بشینه ، چشم چرخوندم بین کفشا و رو بهش گفت:
+ شماره پات چنده؟
متفکرانه گفت:
_ اوممم ۳۷
کفشی که مد نظرم بود و به فروشنده گفتم
#دخترکوچولویمن👧🏻💧
+ بیجا کردی بدون اجازه ی من رفتی دسشویی.....
انتظار داشتم بگه ببخشید ولی با بلبل زبونی گفت:
_ من کار بدی نکردم که شما بخاطرش دارین سرم داد میزنین ، دسشوییم داشت میریخت رفتم دسشویی
تو چند ثانیه تمام اجزای صورتشو وارسی کردم ؛ دیگه خبری از اون دختر ترسو تو چشماش نبود
انگار تازه داشت یخش آب میشد
با اینکه میدونستم راست میگه اما نمیخواستم بهش رو بدم ، باهمون اخمی که روی صورتم بود گفتم:
+ بشین تو ماشین
صندلی جلو نشست و بعد از اینکه کمربندمو زدم ماشینو روشن کردم
_ یه چیزیو فراموش کردیم
+ چه چیزیو؟؟
_ من هیچ کفشی ندارم ، همین یه جفته که دیگه پاره شده
به کفشاش نگاهی انداختم ، خیلی کهنه شده بودن!!! اصلا حواسم به این موضوع نبود ؛ برای مهمونیم نیاز داشت به یه جفت کفش مجلسی
+ تو مسیر یه جارو سراغ دارم کفش زنونه میفروشه ، همونجا میخریم
دنده زدم و به سمت کفش فروشی که میشناختم روندم....
وارد مغازه شدیم و به بهسا گفتم که روی صندلی بشینه ، چشم چرخوندم بین کفشا و رو بهش گفت:
+ شماره پات چنده؟
متفکرانه گفت:
_ اوممم ۳۷
کفشی که مد نظرم بود و به فروشنده گفتم
۱.۸k
۱۲ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.