« محو روضه ی امام حسین » ...
« محو روضهی امام حسین » ...
هر هفته توی خونه روضه داشتیم
وقتی آقا شروع می کرد به خوندن ،
تا اسم امام حسین (علیه السلام) می اومد
حاجی رو میدیدی که اشکش جاری شده.
حال عجیبی میشد با روضه امام حسین(علیه السلام)
انگار توی عالم دیگه ای سیر می کرد....
یه بار وسطِ روضه . . .
مصطفی رفته بود بشینه رو پاش؛
متوجه بچه نشده بود، انگار ندیده بودش!
گریهکنون اومد پیشِ من،
گفت: « بابا منو دوست نداره
هر چی گفتم جوابم رو نداد ...»
روضه که تموم شد، گفتم:
«حاجی، مصطفی اینطوری میگه.»
با تعجب گفت:
« خدا شاهده نه من کسی رو دیدم
نه صدایی شنیدم...»
از بس محوِ روضه بود ….
✍ راوی: همسر شهید
#شهید_عبدالمهدی_مغفوری #قائممقام_ستاد_لشکر۴۱ثارالله #شهادت_عملیاتکربلایچهار۱۳۶۵
#خاکیان_خدایی
هر هفته توی خونه روضه داشتیم
وقتی آقا شروع می کرد به خوندن ،
تا اسم امام حسین (علیه السلام) می اومد
حاجی رو میدیدی که اشکش جاری شده.
حال عجیبی میشد با روضه امام حسین(علیه السلام)
انگار توی عالم دیگه ای سیر می کرد....
یه بار وسطِ روضه . . .
مصطفی رفته بود بشینه رو پاش؛
متوجه بچه نشده بود، انگار ندیده بودش!
گریهکنون اومد پیشِ من،
گفت: « بابا منو دوست نداره
هر چی گفتم جوابم رو نداد ...»
روضه که تموم شد، گفتم:
«حاجی، مصطفی اینطوری میگه.»
با تعجب گفت:
« خدا شاهده نه من کسی رو دیدم
نه صدایی شنیدم...»
از بس محوِ روضه بود ….
✍ راوی: همسر شهید
#شهید_عبدالمهدی_مغفوری #قائممقام_ستاد_لشکر۴۱ثارالله #شهادت_عملیاتکربلایچهار۱۳۶۵
#خاکیان_خدایی
۴.۶k
۱۷ آبان ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.