فیک shadow of death 🐢🕸پارت¹⁸
لبخندی زد و بعد از اینکه مدل موهاشون رو به ایتایلیست گفت رفت تا خودش آماده بشه....
سوهون « سوهونی که لونا و میهی شناخته بودن با واقعیت خیلی فرق داشت...اما خب این جنبه امو بیشتر دوست داشتم...در کمد لباس هام رو باز کردم و یه پیرهن سفید و شلوار پارچه ای سفید پوشیدم....ژاکت چند رنگ خطی خطیم رو پوشیدم....بیشتر تم سبز وکرمی داشت...دکمه های بالای پیرهنم رو باز گذاشتم و عطر تلخ و تیزم رو زدم....دستی روی موهام کشیدم و چشمکی به خودم توی آینه زدم... از اتاقم خارج شدم و رفتم سمت اتاق جیمین با ورودم به اتاق چیزی جز زیبایی ندیدمــ...به نظرم مونیکا با دیدن این همه پسر جنتلمن انگشت به دهان میمونه...های گایز میبینم خوشتیپ کردین
تهیونگ « ما همیشه خوشتیپ بودیم پسرم
جیمین « مونیکا کی میرسه؟
سوهون « خواهر کوچیکه هوپیه از من میپرسی
جیهوپ « میمون نامزد توعه
سوهون « صحیح...با گرفتن شماره مونیکا منتظر موندم تا جواب بده...
مونیکا « اوه سوهون خوبی؟
سوهون « تنکس لیدی...کجایی بانو دلتنگتیم
مونیکا « پروازم تازه نشست...
سوهون « جیمین راننده شخصیش و دستیارش جان رو فرستاده استقبالت...میتونی پیداش کنی؟
مونیکا « یس مستر پارک
سوهون « مراقب خودت باش منتظرتم....
راوی « با نشستن سوهون سرجاش حالت چهره همشون جدی شد....
جیمین « خب همتون جز لونا و میهی میدونید مونیکا خواهر کوچیکه جیهوپ و نامزد سوهون...اما چون مهره مخفی هر چهارتامونه هویتش رو آشکار نکردیم و کسی نمیدونه...امشب جاسوس های دموک اینجا هستن و هویت مونیکا لو میره...اما نمیتونه کاری بکنه چون تامین مالی که بخش اصلی کار دموکه با گروه مونیکاست و پشتیبانی نظامی هم آرورا که باز نامزد جیهوپه...در کل خانواده جیهوپ مهره های اصلی باند دموکن...که قرار با کمک اونا اموالش رو ازش بگیریم
جیهوپ « راستش خیلی وقت بود هیجان نداشت زندگیم...مطمئنم مونیکا و آرورا هم همین حس رو دارن
تهیونگ « آرورا هم میاد امشب؟
جیهوپ « اره بعد از چهار سال به لطف دموک هم میتونم اونو ببینم هم مونیکا رو
سوهون « فقط میترسم لونا و میهی از شدت شکه این همه خبر مهم سکته کنن
جیمین « باید بهش عادت کنن...یهو دیدی هویت واقعی خودتم لو دادم
سوهون « یاععععع...کلی دشمن دیگه هم داریماااا...به خاطر اون پیرمرد و دختره عجوزه اش کل زندگیم رو روی دایره نریز
جیمین « اوکی...با اومدم خدمتکار و اعلام رسیدن مونیکا و آرورا بلند شدیم...اول باید اون دوتا رو میبردیم بعدش میرفتیم استقبال وارد اتاق لونا که شدم دیدم خودش و میهی از ترس پریدن و لپتاب توی دستشون رو پرت کردن تو دیوار
جیهوپ « اُولی جیزس...چه غلطی میکردین مگه؟
تهیونگ « فعلا وقت سیم جیم نیست....بیاین بریم
اقا میدونم خر تو خر شد 🗿🏮🐢
سوهون « سوهونی که لونا و میهی شناخته بودن با واقعیت خیلی فرق داشت...اما خب این جنبه امو بیشتر دوست داشتم...در کمد لباس هام رو باز کردم و یه پیرهن سفید و شلوار پارچه ای سفید پوشیدم....ژاکت چند رنگ خطی خطیم رو پوشیدم....بیشتر تم سبز وکرمی داشت...دکمه های بالای پیرهنم رو باز گذاشتم و عطر تلخ و تیزم رو زدم....دستی روی موهام کشیدم و چشمکی به خودم توی آینه زدم... از اتاقم خارج شدم و رفتم سمت اتاق جیمین با ورودم به اتاق چیزی جز زیبایی ندیدمــ...به نظرم مونیکا با دیدن این همه پسر جنتلمن انگشت به دهان میمونه...های گایز میبینم خوشتیپ کردین
تهیونگ « ما همیشه خوشتیپ بودیم پسرم
جیمین « مونیکا کی میرسه؟
سوهون « خواهر کوچیکه هوپیه از من میپرسی
جیهوپ « میمون نامزد توعه
سوهون « صحیح...با گرفتن شماره مونیکا منتظر موندم تا جواب بده...
مونیکا « اوه سوهون خوبی؟
سوهون « تنکس لیدی...کجایی بانو دلتنگتیم
مونیکا « پروازم تازه نشست...
سوهون « جیمین راننده شخصیش و دستیارش جان رو فرستاده استقبالت...میتونی پیداش کنی؟
مونیکا « یس مستر پارک
سوهون « مراقب خودت باش منتظرتم....
راوی « با نشستن سوهون سرجاش حالت چهره همشون جدی شد....
جیمین « خب همتون جز لونا و میهی میدونید مونیکا خواهر کوچیکه جیهوپ و نامزد سوهون...اما چون مهره مخفی هر چهارتامونه هویتش رو آشکار نکردیم و کسی نمیدونه...امشب جاسوس های دموک اینجا هستن و هویت مونیکا لو میره...اما نمیتونه کاری بکنه چون تامین مالی که بخش اصلی کار دموکه با گروه مونیکاست و پشتیبانی نظامی هم آرورا که باز نامزد جیهوپه...در کل خانواده جیهوپ مهره های اصلی باند دموکن...که قرار با کمک اونا اموالش رو ازش بگیریم
جیهوپ « راستش خیلی وقت بود هیجان نداشت زندگیم...مطمئنم مونیکا و آرورا هم همین حس رو دارن
تهیونگ « آرورا هم میاد امشب؟
جیهوپ « اره بعد از چهار سال به لطف دموک هم میتونم اونو ببینم هم مونیکا رو
سوهون « فقط میترسم لونا و میهی از شدت شکه این همه خبر مهم سکته کنن
جیمین « باید بهش عادت کنن...یهو دیدی هویت واقعی خودتم لو دادم
سوهون « یاععععع...کلی دشمن دیگه هم داریماااا...به خاطر اون پیرمرد و دختره عجوزه اش کل زندگیم رو روی دایره نریز
جیمین « اوکی...با اومدم خدمتکار و اعلام رسیدن مونیکا و آرورا بلند شدیم...اول باید اون دوتا رو میبردیم بعدش میرفتیم استقبال وارد اتاق لونا که شدم دیدم خودش و میهی از ترس پریدن و لپتاب توی دستشون رو پرت کردن تو دیوار
جیهوپ « اُولی جیزس...چه غلطی میکردین مگه؟
تهیونگ « فعلا وقت سیم جیم نیست....بیاین بریم
اقا میدونم خر تو خر شد 🗿🏮🐢
۷۱.۶k
۱۹ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۸۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.