عشق یعنی که من از دورترین فاصله ها

عشق یعنی که من از دورترین فاصله ها
لابلای غزلم ، خواب تو را می بینم

در خیالی که پر از رایحه ی شب بوهاست
هر شب از وسوسه ات ، سیب تو را می چینم

یک قدم مانده به دلواپسی ام پشت حصار
در غروبی که پر از “تو” شده ام ،غمگینم

طالع قلب من افتاده ، به مرداد لبت
گرچه من شاعر شوریده ی فروردینم

قاب عکس تو در آغوش من آرام گرفت
خواب دیدم که هنوز آمده ای بالینم

باز با “یاس خیال”ی که پر از دلتنگی ست
از تو سرشارم و هی خواب تو را می بینم


#محمدجوکار
دیدگاه ها (۵)

عمری ست در آتش خدا می سوزمدر خلوت خویش بی صدا می سوزم🌻 من عو...

وای از آن لحظه که حرفم دل او را سوزاندخیس شد چشمش‌و دلگیر شد...

دلـتنـگـم و آشـفـتـه و درهم ... عـیـد استوقتی که تو نیستی و ...

گر چه فارغ زِ تَبِ "خانه‌تِکانی"‌ شده‌امفَرشِ پاخورده‌ی دل ر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط