عشق یعنی که من از دورترین فاصله ها
عشق یعنی که من از دورترین فاصله ها
لابلای غزلم ، خواب تو را می بینم
در خیالی که پر از رایحه ی شب بوهاست
هر شب از وسوسه ات ، سیب تو را می چینم
یک قدم مانده به دلواپسی ام پشت حصار
در غروبی که پر از “تو” شده ام ،غمگینم
طالع قلب من افتاده ، به مرداد لبت
گرچه من شاعر شوریده ی فروردینم
قاب عکس تو در آغوش من آرام گرفت
خواب دیدم که هنوز آمده ای بالینم
باز با “یاس خیال”ی که پر از دلتنگی ست
از تو سرشارم و هی خواب تو را می بینم
#محمدجوکار
لابلای غزلم ، خواب تو را می بینم
در خیالی که پر از رایحه ی شب بوهاست
هر شب از وسوسه ات ، سیب تو را می چینم
یک قدم مانده به دلواپسی ام پشت حصار
در غروبی که پر از “تو” شده ام ،غمگینم
طالع قلب من افتاده ، به مرداد لبت
گرچه من شاعر شوریده ی فروردینم
قاب عکس تو در آغوش من آرام گرفت
خواب دیدم که هنوز آمده ای بالینم
باز با “یاس خیال”ی که پر از دلتنگی ست
از تو سرشارم و هی خواب تو را می بینم
#محمدجوکار
۶۹۵
۲۸ اسفند ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.