مثل طفلی که به دست تو به راه افتادم

مثل طفلی که به دست تو به راه افتادم
آمدی ، توبه شکستم ، به گناه افتادم

گرچه تقصیر کسی نیست ، اگر گم شده ام
من به دلخواه خودم ، داخل چاه افتادم

بخت ویران شده ام ، آینه ی عمر من است
دل شکستم ، که به این روز سیاه افتادم

همچو خورشیدی و من مانع تابیدن تو ،
سایه ای تیره که بر پیکر ماه افتادم

در خیالات محالم ، پــی بویـیدن تو
آنقدر ، یکٌه دویدم کــه به آه افتادم

اندکی دیگر از این خواب مشوٌش باقیست
می رسم ، حوصله کن ! تازه به راه افتادم
از کانال من در تلگرام بازدید بفرمائید*
https://t.me/monlightyy/AAAAADwlabGn5JpFx5ds8A
دیدگاه ها (۳)

تو را من عاشقانه دوست دارمدو چشمی شاعرانه دوست دارمتو را من ...

ای شراب آتشین ، ناز نگاهت مال من عشوه ها و خنده هاو فتنه ها...

بی وفایی کردی و هر دم وفایت می کنمعاشقانه جان و دل را هم فدا...

تا دلم را با خیالت گرم بردن میکنیباز آشوبی درون سینه روشن می...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط