قسمت سی و دوم دوست دخترم باش😍
قسمت سی و دوم دوست دخترم باش😍
پارت رزی
حالم خیلی بد بود واسه همین تا سوار ماشین شدم خودمو روی صندلی رها کردم
یک دلهره ی بدی به سمتم اومده بود که نمیتونستم خودمو جمع کنم
نگاهی به دست و پای بدون جونم کردن
مث اینکه تو سرمای بی تابی بودم میلرزید
دستو پاهام تو خودم جمع کردم تا جلوی لرزششون رو بگیرم
ولیی.....
ولی این دختر کی بود که کمکم کرد؟؟؟؟
نگاهی به پنجره ماشین کردم.
با دیدن راهی که داشتیم میرفتیم از جام پریدم
+ککککک.....کجا داریم میریم؟؟؟
سرم رو به طرف دختر برگردوندم که دوباره اون درخشش به چشمم خورد
اما من اون درخشش گردنبند رو از گردن دختر دیدم
+نه نه نه امکان نداره...
خواستم خودمو از روی صندلی بلند کنم و با دقت به قیافه ی دختر نگاه کنم اما
+هیییی
دختر سریع ماشین رو نگه داشت و
+نههههه......
سرم محکم به شیشه جلو خورد
+اااایییی....اخ سرم....مراق..
اما تا خواستم حرفم رو کامل کنم دختر در ماشین رو باز کرد و اومد سمت در ماشین که من نشسته بودم
در رو محکم باز کرد که باعث شد از ترس نفسم بند بیاد
خودمو جمع کردم و بغض تو دلم شکست
@گریه نکن کاریت ندارم....
نگاهی به دختر کردم
اما بخاطر داشتن کلاه نقاب داری که سرش بود نتونستم بشناسمش
اما نگاهم وقتی به گردنش خورد
+اما این گردنبند رو خوب میشناسم
گردنبند خیلی آشنا بود اما
@سریع باش بیا بیرون
+توووو....تووو کی هستی؟؟؟
یکی از پاهام رو بیرون گذاشتم که دختر زیر دستم رو گرفت تا کمکم کنه برم بیرون
@همینجا واستا الان میام
اما تا بخوام واستم دختر بیاد یه حس عجیبی بهم دست داد و باعث شد تعادلم رو از دست بدم.....
دستم رو به ماشین گرفتم اما زانو هام خم شدن و ........از حال رفتم
تنها چیزی که لحظه ی اخر دیدم قیافه ی ........
پایان پارت سی و دوم
لایک و فالو یادتون نره😍😘
پارت رزی
حالم خیلی بد بود واسه همین تا سوار ماشین شدم خودمو روی صندلی رها کردم
یک دلهره ی بدی به سمتم اومده بود که نمیتونستم خودمو جمع کنم
نگاهی به دست و پای بدون جونم کردن
مث اینکه تو سرمای بی تابی بودم میلرزید
دستو پاهام تو خودم جمع کردم تا جلوی لرزششون رو بگیرم
ولیی.....
ولی این دختر کی بود که کمکم کرد؟؟؟؟
نگاهی به پنجره ماشین کردم.
با دیدن راهی که داشتیم میرفتیم از جام پریدم
+ککککک.....کجا داریم میریم؟؟؟
سرم رو به طرف دختر برگردوندم که دوباره اون درخشش به چشمم خورد
اما من اون درخشش گردنبند رو از گردن دختر دیدم
+نه نه نه امکان نداره...
خواستم خودمو از روی صندلی بلند کنم و با دقت به قیافه ی دختر نگاه کنم اما
+هیییی
دختر سریع ماشین رو نگه داشت و
+نههههه......
سرم محکم به شیشه جلو خورد
+اااایییی....اخ سرم....مراق..
اما تا خواستم حرفم رو کامل کنم دختر در ماشین رو باز کرد و اومد سمت در ماشین که من نشسته بودم
در رو محکم باز کرد که باعث شد از ترس نفسم بند بیاد
خودمو جمع کردم و بغض تو دلم شکست
@گریه نکن کاریت ندارم....
نگاهی به دختر کردم
اما بخاطر داشتن کلاه نقاب داری که سرش بود نتونستم بشناسمش
اما نگاهم وقتی به گردنش خورد
+اما این گردنبند رو خوب میشناسم
گردنبند خیلی آشنا بود اما
@سریع باش بیا بیرون
+توووو....تووو کی هستی؟؟؟
یکی از پاهام رو بیرون گذاشتم که دختر زیر دستم رو گرفت تا کمکم کنه برم بیرون
@همینجا واستا الان میام
اما تا بخوام واستم دختر بیاد یه حس عجیبی بهم دست داد و باعث شد تعادلم رو از دست بدم.....
دستم رو به ماشین گرفتم اما زانو هام خم شدن و ........از حال رفتم
تنها چیزی که لحظه ی اخر دیدم قیافه ی ........
پایان پارت سی و دوم
لایک و فالو یادتون نره😍😘
۴.۰k
۰۷ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.