روزگاریست که دل تشنه ی دیداری نیست 😔در دل غم زده ی ما که
روزگاریست که دل تشنه ی دیداری نیست 😔در دل غم زده ی ما که دگر یاری نیست
عاشقان در غم پاییز گرفتار شدند
در خزان دل ما هیچ گرفتاری نیست
این خزان شب برفت و دلم آرام نشد
همچنان ضجه زمن، ازتو که اصراری نیست
کاش یک بار برای دل ما ناز کنی
بی وفا طعنه به ما، به تو که آزاری نیست
بعد تو من دگر آن کافر بی ایمانم
همچنان قبله توی دین که اجباری نیست😔😔
عاشقان در غم پاییز گرفتار شدند
در خزان دل ما هیچ گرفتاری نیست
این خزان شب برفت و دلم آرام نشد
همچنان ضجه زمن، ازتو که اصراری نیست
کاش یک بار برای دل ما ناز کنی
بی وفا طعنه به ما، به تو که آزاری نیست
بعد تو من دگر آن کافر بی ایمانم
همچنان قبله توی دین که اجباری نیست😔😔
۸۴۵
۲۸ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.