دست هایت را با لیوان چایی ات گرم کن

دست هایت را با لیوانِ چایی ات گرم کن!
دلت را با خیالی پنهان.
دردها را همه به یادت می آورند
حتی آنانکه بی خبرند.

لبخندی را ذخیره کن
حتی شده در عکسی رنگ و رو رفته

روزهایی هست
که باید یادت بیاید
میتوانی بخندی
و کسی یادش نمی آید...

دست هایت را
با لیوانِ چایی ات گرم کن
و دلت را با خیالی پنهان ....

و همیشه
در کیفت عکسی داشته باش
از لبخندِ خودت!
برای روزهایی که
همه چیز یادت می آید
جز منحنیِ لبهایِ خاموشت...
دیدگاه ها (۱)

حزنی لا تکفیه أغنیة ، لا یسعهُ قلبُ صدیق ، حزنی لا یکتب ولا ...

و اندوه رو در روی من نشستاندکی در من خیره شدگریه را آغاز کرد...

نفس ز دل به لبم می‌رسد به‌دشوارے...ز بس گره شده در سینه‌ام ش...

سلاما علی الضاحکین وفی قلوبهم سنین بکاء...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط