چشم مرا دید و دل سپرد به فالم

چشم مرا دید و دل سپرد به فالم
دست مرا خواند و گریه کرد به حالم

روز ازل هم گریست آن ملک مست....
نامه ی تقدیر را که بست به بالم

مثل اناری که از درخت بیفتد
در تب و تاب رسیدن به کمالم

هر رگ من رد یک ترک شده بر تن
منتظر یک اشاره است سفالم

هرکه جگر گوشه داشت خون به جگر شد
در جگرم آتش است ،از که بنالم ؟

#فاضل_نظری
#پلاسکو
#عزای_عمومی
دیدگاه ها (۲)

Nobody deserves your tears, but whoever deserves them will n...

مشکل ما اینست که همانقدر که ویران می کنیم، نمی سازیم.#نادر_ا...

مواظــــــــــب باشـــــــــکسی که سر نماز حواسش جمعنباشد،در...

#پلاسکو#عزای_عمومی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط