هی کافه چی!
هی کافه چی!
برای یک شب کافه ات را به دست من بده
می خواهم برای یک شب هم که شده
خودم باشم واین صندلی های خالی...
خودم باشم و یک آغوش خیالی...
خودم باشم واشک هایی که سرازیر می شوند
و خدا هم پاکشان نمی کند...
بگذار این سکوت وحشی تن مرا به اسارت بگیرد
بگذار در این تنهایی خون دل بالا بیاورم
بگذار سیگار بند بند وجودم را بسوزاند
بگذار دیگر نباشم...!!!
برای یک شب کافه ات را به دست من بده
می خواهم برای یک شب هم که شده
خودم باشم واین صندلی های خالی...
خودم باشم و یک آغوش خیالی...
خودم باشم واشک هایی که سرازیر می شوند
و خدا هم پاکشان نمی کند...
بگذار این سکوت وحشی تن مرا به اسارت بگیرد
بگذار در این تنهایی خون دل بالا بیاورم
بگذار سیگار بند بند وجودم را بسوزاند
بگذار دیگر نباشم...!!!
۲.۲k
۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.