سعدی از مرگ سخن هنگام مردن بیم داشت

«سعدی» از مرگِ سخن، هنگام مُردن، بیم داشت
گفت آن دم: حافظا! جان تو و جانِ غزل

«مولوی» کاو پخته شد در دیگ عشق و معرفت
گفت با مردم بگو از عشق سوزانِ غزل

👤محمد سلگی



💛🎼 ⌈


💠 @e_adab 💠
دیدگاه ها (۰)

🌸در تمنای تو شد بسته زبانم ز سخنگر کنم گریه و گر ناله تو را ...

گل نسبتی ندارد با روی دل‌فریبتتو در میان گل‌ها چون گل میان خ...

عاشقان را گر تو فرمان بر نثار جان دهیبر سر کوی تو هر شب #عید...

🍁ز اسماعیل جان تا نگذری مانند ابراهیمبه کعبه رفتنت تنها نمای...

پروازی عاشقانه

پیر مردی تمام عمرش را بین بازاروکوچه سر می کردهرکسی بار در د...

#پیرمرد ی تمام عمرش را بین #بازار و #کوچه سر می کردهرکسی بار...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط