ای چشم تو بیمار گرفتار گرفتار

ای چشم تو بیمار ، گرفتار ، گرفتار
برخیز چه پیشامده این بار علمدار

گیریم که دست و علم و مشک بیفتد
برخیز فدای سرت انگار نه انگار
دیدگاه ها (۱)

هم جان فدای راه وفا کرده ، هم جهانهم جان و هم جهان به وفایت ...

جوانان بنی هاشم بیایید ،علی را بر در خیمه رسانیدخدا داند که ...

داوری عادل‌تر از تاریخ در تاریخ نیستنور هرگز در شبِ ظلمت نمی...

کمی آهسته رو بگذار تا زینب شود یارت حیاتم بخش، یک‌بار دگر از...

ای مرثیه خوان ز چشم خونبار مگوبا من ز سر و دست علمدار مگوعبا...

آدم های صبور..،یه خصوصیت عجیب دارن،بی نهایت لبخند می زنن ......

تو در میان این کوچه هاو در این شب هاکه انگار صبح ندارندداری ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط