در جستوجوی تو قسمت چهارم

در جست‌وجوی تو قسمت چهارم
چارلی : بابا خواهش میکنم این نفرتت رو نسبت به الستر کم کن نگاه کن الستر سعی داره باهات خوب بشه ولی تو داری هیی پسش میزنی
لوسیفر: فقط به خاطر تو میزارم که بیاد پیشم بشینه
چارلی: خوبه اونی که انتظار داشتم نشد ولی خب
الستر پیش لوسیفر میشینه و آنجل هم پیش هاسک
چارلی : خب حرکت کنیم
همه گی : آره
چارلی به راننده میگه که راه بیوفتیم
شب شد
شب شده بود و همه تو اتوبوس خوابشون برده بود ولی استر بیدار بود و داشت کتابش رو میخوند همه تازه شام خورده بودند ولی چون توی اتوبوس بودنند خوابشون برده بود
چند دقیقه بعد الستر سرش رو از کتابش میاره بیرون و با یک صحنه‌ی عاشقانه روبه‌رو میشه
اون میبینه که آنجل سرش رو روی شونه هاسک گذاشته و هاسک برای اولین بار بزرگترین لبخند خودش رو توی. عمر جهنمیش زده
الستر لوسیفر رو کع سرش روی شیشه گذاشته بود و خوابید بود نگاه میکنه و بعد بیدارش میکنه
لوسیفر از خواب بیدار میشه و با گیجی به الستر نگاه میکنه
الستر : اونجارو نگاه کن
وبه آنجل و هاسک اشاره میکنه
لوسیفر: خب که چی