✍ زینب سلیمانی:
✍ زینب سلیمانی:
🌷 نه گذاشتند لمست کنم نه گذاشتند دست قطع شده ات را ببوسم...
تمام حسرتهایم را باید با نگاه کردن به تابوتی که تو در آن آرمیده بودی و هر شب نگاه به سنگ مشکیای که از تمام تو برایم باقی ماند، خالی کنم.
این همه حسرت برای قلب یک دختر خیلی سخت است. بابا اما همه اینها به فدای امام حسین(ع)، به فدای خواهر حسین(ع)...
دلم به آن وعدهای که همیشه به من میگفتی دخترم منو تو با هم شهید میشیم خوش است...
میدانم روز وصل منو تو دیر نیست و مرا به زودی در آغوش خواهی گرفت...
🇮 🇷
🌷 نه گذاشتند لمست کنم نه گذاشتند دست قطع شده ات را ببوسم...
تمام حسرتهایم را باید با نگاه کردن به تابوتی که تو در آن آرمیده بودی و هر شب نگاه به سنگ مشکیای که از تمام تو برایم باقی ماند، خالی کنم.
این همه حسرت برای قلب یک دختر خیلی سخت است. بابا اما همه اینها به فدای امام حسین(ع)، به فدای خواهر حسین(ع)...
دلم به آن وعدهای که همیشه به من میگفتی دخترم منو تو با هم شهید میشیم خوش است...
میدانم روز وصل منو تو دیر نیست و مرا به زودی در آغوش خواهی گرفت...
🇮 🇷
۲۴.۳k
۱۲ بهمن ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.