ﭼﻄﻮﺭ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﯿﻢ
ﻣﺪﯾﻨﻪ ﯼ ﻓﺎﺿﻠﻪ ﺍﯼ ﺑﺮﭘﺎ ﮐﻨﯿﻢ
ﺣﺎﻝ ﺁﻧﮑﻪ
ﻫﻔﺖ ﺗﯿﺮﻫﺎﯾﯽ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺭﯾﻢ
ﻋﺸﻖ ﺧﻔﻪ ﮐﻦ ؟؟؟
دیدگاه ها (۸)

این دیگر از قواعد بازے جداستـ / بـےبےت روے شاه دلمـ سور مے...

ﺍﻭ ﻫﻨﻮﺯ ﮐﻪ ﻫﻨﻮﺯ ﺍﺳﺖﺷﺎﻝ ﺁﺑﯽ ﺑﻪ ﺳﺮ ﻣﯽ ﺍﻧﺪﺍﺯﺩ ....ﻭ ﻣﻦﺳﯿﮕﺎﺭ ﻓﯿﻠ...

گر تو مستی برِ ما آی که ما مستانیم/ ورنه ما عشوه و ناموس کسی...

می نشیند دختر خان ، هر چه پای منبرش / شیخ می بیند ، ولی او ...

عاشقانه های شبنم

ﻭ ﻫﻤﺎﻥ ﻃﻮﺭ ﻛﻪ ﺩﺭﺩﻡ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﻡ ﻣﺮﺑﻮﻁ ﺍﺳﺖ،ﺷﻴﻄﻨﺖ ﻫﺎﯼ ﺩﻟﻢ ﻫﻢ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ...

تا که بودیم نبودیم کسی،کشت ما را غم بی همنفسیتا که رفتیم همه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط