زر های من
#زرهایمن
جر میخورد و سپس پرده هارا کنار میکشد تا نور به اتاق بپاشد و تاریکی های روحش را بسوزاند، از شدت خوشحالی مضطرب میشود،
ترسان از اینکه خوشحالی اش تمام شود
خود را از پله ها به پایین پرت کرده و بعد از شکستن تمام استخوان های بدنش انگشتش را داخل شکاف جمجه اش میکند و سپس طعم مغز تاریخ گذشته اش را میچشد
مزه ی پاستیل میدهد
زندگی با مغز پاستیلی زیباست.
جر میخورد و سپس پرده هارا کنار میکشد تا نور به اتاق بپاشد و تاریکی های روحش را بسوزاند، از شدت خوشحالی مضطرب میشود،
ترسان از اینکه خوشحالی اش تمام شود
خود را از پله ها به پایین پرت کرده و بعد از شکستن تمام استخوان های بدنش انگشتش را داخل شکاف جمجه اش میکند و سپس طعم مغز تاریخ گذشته اش را میچشد
مزه ی پاستیل میدهد
زندگی با مغز پاستیلی زیباست.
۱.۹k
۰۲ فروردین ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.