شیرین شدم امشب نشدی باز تو فرهاد

شیرین شدم امشب نشدی باز تو فرهاد ...
ای کوهکنم نقش مرا برده ای از یاد ؟!
هربار که با شوق سرودم غزلی ناب افسوس نبودی وغزل از دهن افتاد...
تا جامه ای از شعر کشیدم به بر تو ابیات همه بوی تن فاصله میداد..!
من ساخته ام از تو زبان دگری را ،هر واژه ترک خورده وهر فافیه ناشاد ...!
ان باد که از دست تو انداخت زمینم ای کاش شبی مست مرا دست تو میداد..!
دیدگاه ها (۱)

اگه تو باشی...حتی اگی پرنسس بابام باشم...حتی اگه یکی یه دونه...

میترسم کسی جایم را در قلبت بگیرد..بود تنت را بگیرد..آغوشت را...

ﻣﻲ ﮔﻮﻳﻨﺪ : ﺷﺎﺩ ﺑﻨﻮﻳﺲ ...ﻧﻮﺷﺘﻪ ﻫﺎﻳﺖ ﺩﺭﺩ ﺩﺍﺭﻧﺪ ...ﻭ ﻣﻦ ﻳﺎﺩ ﻣﺮﺩ...

خانومی میری بیرون،مواظب خودت باش…_چشم آقایی…وایسا بینم دخترج...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط