یا امیرالمومنین علی ع مددی🙏
ادامه پست قبلی آن عالم شاعر كه اتفاقا وضع مالي خوبي هم نداشت با ديدن اين
كرامت ،سری تکان داد و گفت: عجب ما تا حال ضرر کردیم، این قدر
که در فقر بسر بردیم، عقلمان نرسیده که یک قصیده ای برای حضرت
بگوییم و بیاییم پول بگیریم لذا همان شب نشست و یک قصیده بسیار
خوبی در مدح مولا سرود.
فردا آمد نگاه کرد ببیند کدام قندیل قیمتش بیشتر است زیر یکی از
آنها نشست و خودش را یک کمی عقب کشید که اگر افتاد سرش را
نشکند. قصیده را با صدای خوب خواند و منتظر بود که قندیل بیفتد اما
خبری نشد.
با خودش گفت: شاید حضرت نپسندیده، لذا سه روز ، پی در پی
شعرهایی سرود ولی خبری نشد. روز سوم خیلی عصبانی شد و با
عصبانیت گفت: یا علی! اگر بگویی اول مسلمان بودم، قبول، اگر بگویی
داماد پیغمبر بودم، قبول، اگر بگویی فاتح خیبر بودم قبول، اگر ... آخه اون
شعر بود که آن عطا را دادی؟ ولی برای شعر من چیزی ندادی ؟
سپس با حالت قهر از حرم بيرون آمد . همان شب در خواب امیرالمؤمنین
صلوات الله علیه را زیارت کرد در حالی که لبخند بر لبانش نقش بسته بود
فرموند: « او خالص برای خدا گفته بود ولی تو به خاطر عطا گفتی. فرق
شعر تو با او این بود. با اين حال چون تاکنون کسی از در خانه ما دست
خالی برنگشته این مطلب را یاد بگیر و آن اینکه یکی از شعرای شیعه و
ثروتمند در هندوستان است كه بیتی را سروده اما در مصرع دوم مانده !
تو این مصرع را یاد بگیر :
«به آسمان رود و کار آفتاب کند»
به او بگو مصرع اول را بگوید و تو این را بگو چون نذر کرده به کسی که
مصراع دوم شعرش را بیاورد، جایزه كلاني بدهد».
ادامه در پست بعدی
كرامت ،سری تکان داد و گفت: عجب ما تا حال ضرر کردیم، این قدر
که در فقر بسر بردیم، عقلمان نرسیده که یک قصیده ای برای حضرت
بگوییم و بیاییم پول بگیریم لذا همان شب نشست و یک قصیده بسیار
خوبی در مدح مولا سرود.
فردا آمد نگاه کرد ببیند کدام قندیل قیمتش بیشتر است زیر یکی از
آنها نشست و خودش را یک کمی عقب کشید که اگر افتاد سرش را
نشکند. قصیده را با صدای خوب خواند و منتظر بود که قندیل بیفتد اما
خبری نشد.
با خودش گفت: شاید حضرت نپسندیده، لذا سه روز ، پی در پی
شعرهایی سرود ولی خبری نشد. روز سوم خیلی عصبانی شد و با
عصبانیت گفت: یا علی! اگر بگویی اول مسلمان بودم، قبول، اگر بگویی
داماد پیغمبر بودم، قبول، اگر بگویی فاتح خیبر بودم قبول، اگر ... آخه اون
شعر بود که آن عطا را دادی؟ ولی برای شعر من چیزی ندادی ؟
سپس با حالت قهر از حرم بيرون آمد . همان شب در خواب امیرالمؤمنین
صلوات الله علیه را زیارت کرد در حالی که لبخند بر لبانش نقش بسته بود
فرموند: « او خالص برای خدا گفته بود ولی تو به خاطر عطا گفتی. فرق
شعر تو با او این بود. با اين حال چون تاکنون کسی از در خانه ما دست
خالی برنگشته این مطلب را یاد بگیر و آن اینکه یکی از شعرای شیعه و
ثروتمند در هندوستان است كه بیتی را سروده اما در مصرع دوم مانده !
تو این مصرع را یاد بگیر :
«به آسمان رود و کار آفتاب کند»
به او بگو مصرع اول را بگوید و تو این را بگو چون نذر کرده به کسی که
مصراع دوم شعرش را بیاورد، جایزه كلاني بدهد».
ادامه در پست بعدی
۲.۰k
۱۲ تیر ۱۴۰۲