سرنوشـ.زیبا
#سرنوشـ.زیبا
#پارت چهارم
م کوک:جونگ کوک بیا بیرون کارت دارم
کوک:بله مادر کاری داشتید؟
م کوک:این دخترو از کجا پیدا کردی ؟
کوک:امممم ما خیلی وقته که باهمیم مادر
م کوک:خوبه پس میتونید برامون زود وارث بیارید!
کوک زیرلب:حالا آنقدر مهمه نوه تو ببینی امیدوارم قبل از اون روز بمیری
م کوک:چیزی گفتی ؟
کوک:نه
م کوک:بلندشو با زنت برید خونتون اینجا امن نیست!
کوک :راستی کی این کارو کرده بود؟
م کوک :هنوز پیداش نکردیم
کوک :اوکی . پس من رفتم
(رفتم به دکتر گفتم که باید ات رو ببرم اونم سرشو به علامت مثبت تکون داد )
ویو ات:
با یه سری بادیگارد که از طرف مادر کوک بود رفتیم رسیدم به یه عمارت بزرگ یهو سکوت و شکستم و گفتم)
ات: اسمت جونگ کوکه دیگه اره؟
(یهو دیدم بادیگارد ها به صورتم نگاه کردم)
(جونگ کوک بهشون نگاه کرد و اونا نگاهشونو دزدیدن)
کوک: ام اره راستی میخواستم یه سوال ازت بپرسم !
ات:چی؟
کوک: خوابشو میبینی
ات: خواب چی
کوک:خواب ........
امیدوارم خوشتون آمده باشه
#پارت چهارم
م کوک:جونگ کوک بیا بیرون کارت دارم
کوک:بله مادر کاری داشتید؟
م کوک:این دخترو از کجا پیدا کردی ؟
کوک:امممم ما خیلی وقته که باهمیم مادر
م کوک:خوبه پس میتونید برامون زود وارث بیارید!
کوک زیرلب:حالا آنقدر مهمه نوه تو ببینی امیدوارم قبل از اون روز بمیری
م کوک:چیزی گفتی ؟
کوک:نه
م کوک:بلندشو با زنت برید خونتون اینجا امن نیست!
کوک :راستی کی این کارو کرده بود؟
م کوک :هنوز پیداش نکردیم
کوک :اوکی . پس من رفتم
(رفتم به دکتر گفتم که باید ات رو ببرم اونم سرشو به علامت مثبت تکون داد )
ویو ات:
با یه سری بادیگارد که از طرف مادر کوک بود رفتیم رسیدم به یه عمارت بزرگ یهو سکوت و شکستم و گفتم)
ات: اسمت جونگ کوکه دیگه اره؟
(یهو دیدم بادیگارد ها به صورتم نگاه کردم)
(جونگ کوک بهشون نگاه کرد و اونا نگاهشونو دزدیدن)
کوک: ام اره راستی میخواستم یه سوال ازت بپرسم !
ات:چی؟
کوک: خوابشو میبینی
ات: خواب چی
کوک:خواب ........
امیدوارم خوشتون آمده باشه
۹.۲k
۱۲ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.