هر چند با عاشق شدن مشکل ندارم

هر چند با عاشق شدن مشکل ندارم
یک مشکل اما هست دیگر دل ندارم
در بوستانی که خودم آباد کردم
چندی ست دیگر حق آب و گل ندارم
باید مرا از نو بچیند دست تقدیر
چیزی کم از احساس یک پازل ندارم
دیوانه ام آری مرا دیوانه کردند
ناچارم از بس دشمن عاقل ندارم
فیل و رخ و اسب و وزیرم را گرفتند
حتی دوتا سرباز ناقابل ندارم
دل را زدم دریا ، بخواهد یا نخواهد
دیگر خیال دیدن ساحل ندارم
من در جواب عشق آیا اتفاقیست؟
حرفی به غیر از ای دل غافل ندارم.
دیدگاه ها (۳)

گر تن بدهی ،دل ندهی ،کار خراب است...چون خوردن نوشابه که در ج...

‌ بی تو من، ثانیه تا. ثانیه را پیر شدم من همان،کوه غرورم...

هنوز از رنج دورى ات دلم تب ميكند هر شبو جامِ عاشقى ها را لبا...

برخیز که غیر از تو مرا دادرسی نیست گویی همه خوابند، کسی را ب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط