روزی مبلغی جوان ، هیزم شکنی را در
روزی مبلغی جوان ، هیزم شکنی را در
حال کار در جنگل می بیند و با فهمیدن
اینکه هیزم شکن در تمام عمر خود
حتی اسمی از عیسی نشنیده است ، با خود می گوید : «عجب فرصتی است برای به دین آوردن این مرد!»
در اثنایی که هیزم شکن تمام روز به طور یکنواخت مشغول تکه کردن هیزم و حمل آنها با گاری بود ، مبلغ جوان یک ریزصحبت می کرد ، عاقبت از صحبت کردن باز می ایستد و می پرسد : «خب، حالا حاضری دین عیسی مسیح را بپذیری ؟»
هیزم شکن پاسخ می دهد : «نمی دانم شما تمام روز درباره عیسی مسیح و اینکه وی در همه مشکلات زندگی به
یاری ما خواهد شتافت، حرف زدید ،
اما خود شما هیچ کمکی به من نکردید .»
حکایت آشناییه...
#حرف_تا_عمل
حال کار در جنگل می بیند و با فهمیدن
اینکه هیزم شکن در تمام عمر خود
حتی اسمی از عیسی نشنیده است ، با خود می گوید : «عجب فرصتی است برای به دین آوردن این مرد!»
در اثنایی که هیزم شکن تمام روز به طور یکنواخت مشغول تکه کردن هیزم و حمل آنها با گاری بود ، مبلغ جوان یک ریزصحبت می کرد ، عاقبت از صحبت کردن باز می ایستد و می پرسد : «خب، حالا حاضری دین عیسی مسیح را بپذیری ؟»
هیزم شکن پاسخ می دهد : «نمی دانم شما تمام روز درباره عیسی مسیح و اینکه وی در همه مشکلات زندگی به
یاری ما خواهد شتافت، حرف زدید ،
اما خود شما هیچ کمکی به من نکردید .»
حکایت آشناییه...
#حرف_تا_عمل
۲۰.۷k
۲۱ بهمن ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.