ویو ات
ویو ات
داشتم خوراکی هارو جمع می کردم که صدای جیغ یونا رو شنیدم رفتم پایین دیدم یونا و یه پسره دارن همون بغل میکنن(فقط بغل)
ات: یونا اینجا گه خبره
یونا: ات ببخشید که جیغ زدم اخه دوست پسرمو دیدم
ات: اها
دوست پسر یونا: عشقم معر فی نمیکنی؟
یونا: ببخشید این بهترین رفیقم ات هستش
دوست پسر یونا: خوشبختم من کیم تهیونگ هستم و اینم دوستم جئون جونگ کوک هستش
ات: منم پارک ات هستم
کوک: منم همینطور
ویو کوک
توی شرکت بودیم و جلسمون تموم شد که تهیونگ گفت
ته: کوک من دارم میرم جنگل پیش دوست دخترم تو ام بیا
کوک: نه کار دارم
ته: تروخدااااا بیا یکم هوا به کلت میخوره
کوک: اوففف باشه
ولی الان که اومدم اینجا دقت کردم دیدم این دختره که تسمش ات هس خیلی شبیه لینا ست وای به پای اون نمیرسه لینا خوشگل ترین بود(بعدا میفهمید لینا کیه خیلی در گیرش نشید)
پایان ویو کوک
ته: کوک
کوک: چیه
ته: این دختره چقدر شبیه لیناست
کوک: داشتم به همین فکر میکردم ولی به گرد پای لینا نمیرسه
یونا: تهیونگ
ته: جونم
یونا: بیا دوتایی بریم جنگلو بگردیم
ته: خوب ات وکوک چی.؟
یونا: من میخوام باهات خلوت کنم
ته: اوکی بیب
ته: کوک توات اینجا بمونید منو یونا میریم بیرون از یونا شنیدم خیلی زبون درازه سعی کن نکشیش
کوک: اوففففف باشه
ویو ات
رفتم تو اتا قم لباس عوض کنم
که فهمیدم قزاره یونا با ته بره بیرون پس منم ناراحت شدم خیلی یونا بیشوره من به خاطر اون بیرون نرفتم دور بزنم خالا اون باقالی میخواد بره با یونا دور بزنه صبر کن یه حوری این پسره کوک رو اذیت کنم
اینم از این پارت شرایط پارت بعدی ۵ تا کامنت ۲۰ لایک
داشتم خوراکی هارو جمع می کردم که صدای جیغ یونا رو شنیدم رفتم پایین دیدم یونا و یه پسره دارن همون بغل میکنن(فقط بغل)
ات: یونا اینجا گه خبره
یونا: ات ببخشید که جیغ زدم اخه دوست پسرمو دیدم
ات: اها
دوست پسر یونا: عشقم معر فی نمیکنی؟
یونا: ببخشید این بهترین رفیقم ات هستش
دوست پسر یونا: خوشبختم من کیم تهیونگ هستم و اینم دوستم جئون جونگ کوک هستش
ات: منم پارک ات هستم
کوک: منم همینطور
ویو کوک
توی شرکت بودیم و جلسمون تموم شد که تهیونگ گفت
ته: کوک من دارم میرم جنگل پیش دوست دخترم تو ام بیا
کوک: نه کار دارم
ته: تروخدااااا بیا یکم هوا به کلت میخوره
کوک: اوففف باشه
ولی الان که اومدم اینجا دقت کردم دیدم این دختره که تسمش ات هس خیلی شبیه لینا ست وای به پای اون نمیرسه لینا خوشگل ترین بود(بعدا میفهمید لینا کیه خیلی در گیرش نشید)
پایان ویو کوک
ته: کوک
کوک: چیه
ته: این دختره چقدر شبیه لیناست
کوک: داشتم به همین فکر میکردم ولی به گرد پای لینا نمیرسه
یونا: تهیونگ
ته: جونم
یونا: بیا دوتایی بریم جنگلو بگردیم
ته: خوب ات وکوک چی.؟
یونا: من میخوام باهات خلوت کنم
ته: اوکی بیب
ته: کوک توات اینجا بمونید منو یونا میریم بیرون از یونا شنیدم خیلی زبون درازه سعی کن نکشیش
کوک: اوففففف باشه
ویو ات
رفتم تو اتا قم لباس عوض کنم
که فهمیدم قزاره یونا با ته بره بیرون پس منم ناراحت شدم خیلی یونا بیشوره من به خاطر اون بیرون نرفتم دور بزنم خالا اون باقالی میخواد بره با یونا دور بزنه صبر کن یه حوری این پسره کوک رو اذیت کنم
اینم از این پارت شرایط پارت بعدی ۵ تا کامنت ۲۰ لایک
- ۱۵.۱k
- ۰۸ خرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط