من در سرزمن زندگ مکنم که وقت کس م مرد مگوند را

*من در سرزميني زندگي ميکنم که وقتي کسي مي ميرد ميگويند راحت شد ...؟؟؟
به راستي مگر ما چگونه زندگي ميکنيم که با مرگ راحت ميشويم؟ * ما امروزه خانه هاي بزرگتر ، اما خانواده هاي کوچکتر داريم ؛
مدارک تحصيلي بالاتر ، اما درک عمومي پائينتر داريم
آگاهي بيشتر ، اما قدرت تشخيص کمتر داريم؛
بدون ملاحظه ايٌام را مي گذرانيم ، خيلي کم مي خنديم ;
خيلي تند رانندگي مي کنيم ، خيلي زود عصباني مي شويم ؛

تا ديروقت بيدار مي مانيم ، خيلي خسته از خواب بر مي خيزيم ؛
خيلي کم مطالعه مي کنيم ؛
خيلي زياد صحبت مي کنيم ، به اندازه ي کافي دوست نداريم و خيلي زياد دروغ مي گوئيم ؛
زندگي ساختن را ياد گرفته ايم اما زندگي کردن را نه ؛
ما ساختمانهاي بلندتر داريم اما طبع کوتاهتر ؛
بيشتر خرج مي کنيم اما کمتر داريم ، بيشتر مي خريم ، اما کمتر لذت مي بريم ؛
ما تا ماه رفته و برگشته ايم اما قادر نيستيم براي ملاقات عزيزي از يک سوي خيابان به آن سو برويم ؛فضاي بيرون را فتح کرده ايم ، اما فضاي درون را نه ؛بيشتر برنامه ميريزيم اما کمتر به انجام مي رسانيم؛عجله کردن را آموخته ايم و نه صبر کردن را مگر بيشتر از يک بار در زندگى فرصت داریم..
#زندگی#فرصت#اشتیاق#اموخته#زمان#فوت#گذشتن#ماندن_یا_رفتن #
دیدگاه ها (۱۰)

اميدوارم اين مورد قبول واقع بشه ^_^ #چالش_دستخط#چالش_تک_بيت#...

بدون شرح

شرح درتصوير

درزندگي هر مرد "مخدري هست؛ به نام" زن"!!! زني که دوستش دارد....

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط