دوست داشتم هنگام گردگیری خانه

دوست داشتم هنگام گردگیری خانه
دامن گل گلی ام را میپوشیدم و دستمال گرد گیری را به روی پیشانی ام میبستم و برایت گیلکی میرقصیدم و تو با زدن روی میز و آها آها گفتن همراهی ام میکردی...
دوست داشتم هنگام تماشای فوتبال
مقابل تلوزیون می امدم
و ادا شکلک درمیاوردم و اذیتت میکردم
دنبالم میکردی
میگفتم حضرت یار ؟؟
جان دلم؟؟؟
منو بیشتر دوست داری یا فوتبال؟؟
تو هم با بوسه ای روی لبانم میگفتی معلومه که تو بلامیسر جان...
دوست داشتم وقتی غذایم شور میشد،یه نگاهی به هم می انداختیم و میخندیدم و شال و کلاه میکردیم برای رفتن به رستوران...
دوست داشتم یک روز تلفنت در سرکار زنگ میخورد و جواب میدادی
میگفتم جان دلم،بیشتر کار کن و بیشتر حقوق بگیر که قرار است تا چند وقت دیگر یک مهمان همیشگی به زندگی مان بیاید
حضرت یار پدر شدی و تو کل همکارانت را شیرینی ناپلئونی میدادی...
. دلبر جان....
چه دوست داشتم هایی که در فکرم بود
چه برنامه ها برای زندگی مان داشتم
همه آرزوهایم را با رفتنت نابود کردی...
داغ تمام این کار هایی که میخواستم با هم انجام دهیم روی دلم ماند...
#امیرعلی_اسدی
دیدگاه ها (۱)

اگر یک روز آن چنان احساس خفقان کردی که به سرت زد ، چمدانت رو...

اینطوری که نمیشود!اصلا چه کاریست هرشب،هرشب به تو فکر کنم،وقت...

زندگی جانم...برو و وجب به وجب این دنیا را بگردببین کسی را پی...

داشت میرفت گفتم ببین!این مَن‌ی که الان بعدِ رفتنت میمونه با ...

فیک(خواهر ناتنی من) پارت۶

مدتی بود در کافه ی یک دانشگاه کار میکردم و شب را هم همانجا م...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط