من با چشمها و لبهایت

من با چشم‌ها و لب‌هایت
اُنس گرفتم
با تنت انس گرفتم،
چیزی در من فروکش کرد
چیزی در من شکفت

#احمد_شاملو
دیدگاه ها (۶)

اِی شعر،اِی اِلهه ی خون آشامدیگر بَس است، این همه قربانی!#فر...

در نگاهت همه ی مهربانی هاست:قاصدی که زندگی را خبر می دهدو در...

کار دیگری نداریممن و خورشید؛برای دوست داشتن ات؛بیدار می شویم...

بر سرو سینه ی من بوسه ی گَرمش گل کردجانِ حسرت زده زان خاطره ...

چشم تو چلچراغ و خاموش کردپادشاه تاجشو فراموش کردگرگ و میش نگ...

( گناهکار ) ۱۴۵ part ساعت ها و روزها گذشت جیمین خوشحال تر از...

ادامه پارت قبل یون بیول دلخور از اتاق خارج شد جلوی اتاقش ه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط