تو که رفتی به خدا از همه وحشت کردم

تو که رفتی به خدا از همه وحشت کردم
آن همه خاطره را طعمه ی حسرت کردم

آمدم پشت سرت با غزلی تازه ولی
تو نبودی و من احساس خیانت کردم

با دل ساده ی خوش باورم این بار فقط
از تو و نفرت این فاصله صحبت کردم

بعد تو حوصله همراه دلم رفت به باد
با خودم با در و با پنجره خلوت کردم

تو که رفتی گذر ثانیه ها کشت مرا
به غم و غربت هر ثانیه لعنت کردم

آمدم پشت سرت شعر بخوانم بروم
هر کجا می شد و هر قدر که فرصت کردم

هی غزل گفتم و هی گفتم و آزار شدم
به همین بغض به دل مانده ام عادت کردم

قول دادم که نگویم غزل این دفعه ولی
باز گفتم غزل و.. نیّت قربت کردم...
دیدگاه ها (۱)

برق چراغ های راهنمایی و معابر را هم قطع کردند🔸درپی قطع برق د...

یزید زمانه‌ات رو بشناس تو گرمای ۵۰ درجه تانکرهای آب عسلویه ر...

📷 قبل‌ترها، با این پول‌ها در مسکن مهر، خانه واقعی می‌دادند ب...

‏وزارت نیرو از شب عاشورا یه چیزی فقط شنیده میخوان بگن اوضاع ...

My dearest enemy

یه مشت کاغذ تا شده گرفت‌ جلوی صورتم و گفت انتخاب کن. یه لبخن...

سالها در غزلِ خویش دم از یار زدمرفتم و نامِ تو را در همه جا ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط